مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۲ ق.ظ

می خواهید در آینده،چه کاره شوید

دیشب داشتم به این فکر می کردم که باید در کنار نویسندگی شغل دیگری هم پیدا کنم.

هفته ی گذشته از طرف پیش دبستانی نزدیک خانه مان،پیشنهاد همکاری آمد.اولش خوشحال کننده بود.از این جهت که توانسته ام اعتماد مدیریت را برای این پیشنهاد جلب کنم.به نظر می رسید که در کل شغل شاد و پرنشاطی هم باشد.بالاخره سر و کار آدم با بچه هاست.اما پیشنهاد را با نهایت ادب رد کردم.دو دوتا چهارتای زندگی ام با این شغل جور در نمی آمد.لااقل در این برهه.

برای آدمی مثل من بودن در فضای پرسروصدا سخت است.خیلی سخت.بچه ها برایم جذابیت های فراوانی دارند اما حوصله ی 8ماه بودن هر روزه کنار آن ها را ندارم.از هر نظر که به این شغل فکر می کردم واقعا آن را خارج از ظرفیت خود می دیدم.تیپ شخصیتی ام هم چندان با آن جور در نمی آمد.بچه ها دنبال یک مربی پرانرژی و بانشاطند.نه کسی که مدام تقاضای سکوت داشته باشد!

و به این ترتیب شد که رفته رفته به این فکر افتادم که واقعا چه شغلی در کنار نویسندگی برایم مناسب تر است:

تمام وقت نباشد

محیط پر سر و صدا نباشد یا لااقل امکان کنترل آن وجود داشته باشد

به علاقه مندی هایم نزدیک باشد

و...

احساس کردم بهتربن گزینه همان معلمی ست.یک شغل از صبح تا ظهری برای درس ادبیات.برای چه مقطعی؟مطمئنا ابتدایی نه!برایم چندان تفاوتی با پیش دبستانی ندارد.متوسطه دوم هم نه.شخصیت بچه ها تقریبا تا حد زیادی شکل گرفته است و شیطنت ها به بالاترین حد خود می رسد.صبر ایوب می خواهد که من ندارم.می ماند متوسطه اول.بهترین گزینه است.

خلاصه ی ماجرا اینکه تنها راه ورود به معلمی نیز همان قبولی در رشته ادبیات است.پس باید جدی تر درس بخوانم.

اصلا چه بسا همان روز که تصمیم به ترک قطعی از تهران گرفتم در یک شهر کوچک معلم دانش آموزان آن شهر شوم.چه لذتی ست در این رویا...

۹۷/۰۷/۰۹
یاس گل

نظرات  (۶)

یاسمن چه فکر خوبی کردی!معلمی خیلی خوبه ولی خب یه چیزی رو به نطرم داری اشتباه میکنی!متوسطه دوم بهتر از متوسطه اوله!چون توی متوسطه اول بچه ها شیطون تر هستن...حالا خود دانی😉😂😅
راستی میدونی که من دوست دارم در آینده معلم ادبیات بشم😌
پاسخ:
آخه جنس شیطنتا به نظرم به نظرم فرق داره.مگر اینکه تو این چند سال خیلی همه چی زیر و رو شده باشه با زمان ما :)))
واقعا، منم دوست دارم هم استاد خوبی باشم هم مادر خوبی. اگر خدا خواهد. 
پاسخ:
ان شاء الله.راستی شما تو وب نمی نویسی؟
۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۷ جوجه، ولی تیغی
اگه معلم متوسطه دوم شدی، بهشون پز بده که من خودم رفیقای همسن شما دارم!!! ولی واقعا حسرت معلمی مثل تو همیشه به دلم میمونه و تا ابد به شاگردات حسودیم میشه! همین!
پاسخ:
ساااراااااا.آره ها.میگم فکر کردید که چی؟فکر نکنید خیلی شاخید.من خودم رفقام هم سن و سال شماهان
۱۱ مهر ۹۷ ، ۰۰:۰۰ جوجه، ولی تیغی
حالا بچه ها اینقدر لوس شدن که واقعا تحملشون صبر میخواداااا. ولی کتاب ادبیات راهنمایی واقعا خوب و دوست داشتنیه به نظرم.
پاسخ:
وای اصلا خیلی صبر میخواد
با شناختی که از تو دارم نهایتا بتونی ساخت جعبه های مقوایی رو به بزرگسالان آموزش بدی:)
با شناختی که از تو دارم نهایتا بتونی ساخت جعبه های مقوایی رو به بزرگسالان آموزش بدی:)
پاسخ:
با تشکر 😐

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">