مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعای عهد» ثبت شده است

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

من و میثاق جدیدی با تو

این روزها زیاد پیش می آید.

پیش آمد زیبایی است؛

گره خوردن نگاه من و دوندگی عقربه ها.

در انتظار «یا مقلّب القلوب و الأبصار» عجیب بی تاب گشته ام.

عهد بسته ام امسال،دست در دست بهار،به فریادهای «یا محوّل الحول و الأحوال» درونم پاسخ دهم.

عهد بسته ام امسال به رسم عاشقان دیوانه وار پای این عهد بمانم تا که مجنون خطابم کنند.

عهد بسته ام امسال که در ... در ...!؟

عهد ...!

چه واژه ی آشنایی!

بگذار برایت معنی اش کنم!

معنی اش می شود ....... ! می شود ....... !صبر کن.عجیب است که از خاطر بردمش.

یک نفر برایم تشریح کند این واژه را.

دهخدا،معین،عمید...بخوانید همگان را ... ؛

دهخدا:بهار رسیده شدن،باران نخستین،انکه تیمارداری امور ولایت کند ...

معین:شناختن امری،پیمان بستن،میثاق ...

عمید:روزگار،زمان،قول و قرار ...

هان!یادم آمد.

رشته ی این واژه ها را که بگیرم به یک جمله میرسم؛اَللّهُمَّ أَرِنِى  الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ 

به یک دعا؛اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ ...

به یک غائب!

آه که چقدر کم دارمت این روزها.

دعای عهدم کجاست؟

باید دوباره بیابمت.

تمام عهد ها تنها در "تو" خلاصه میشوند آقای من!

باید بیابمت ...


براده های یک ذهن:

سال ها می شود از خویش سؤالی دارم/من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو؟ ″محمدجواد پرچمی″

سال نو مبارک

۲۳ نظر ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۰
یاس گل