مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

تنهایی لیلا

برخی چیزها آفریده شده اند تا تمام قواعد جهان را بر هم زنند،تمام منطق جهان را...

آفریده شده اند تا نشان دهند گاهی چطور ناممکن های زندگی ممکن می شوند.

اسمش را بگذار معجزه،

اما برای تفسیر آن در لغت نامه ها جستجویش مکن.

معجزه تنها روایت تبدیل عصای موسی به مار و تبدیل آتش به گلستان ابراهیم نیست!

معجزه گاهی تمامی این ها را هم در بردارد اما به نوعی دیگر.

معجزه گاهی با تحول احساسات درونی یک انسان،با نوسانات ضربان قلب او آغاز می شود.

معجزه گاهی یعنی همین عشق...همین عشقی که دگرگون می کند ادمی را.

معجزه یعنی حکمتی خداوندی که دختری را  که سالیان سال در جایی به دور از دین و فرهنگ حاکم بر زادگاه اصلی اش؛ایران،بزرگ شده است،یعنی در آمریکا و دقیقا با همان سبک زندگی آمریکایی،به دنبال ارث مادری خود به روستایی از توابع تهران می کشاند...به بوجان!

ناگاه می کشاند او را شبی به یک امامزاده!

و برای او شبانگاهی را رقم می زند که از فردای آن،خبری از انسان قبلی نیست،از لیلای قبلی.

لیلا،مردی را در آن امامزاده می بیند که برای همیشه تعریف او از "مرد" را با آنچه که بارها دیده بود و شنیده بود متفاوت می کند.

لیلایی که تا دیروز "لی لی" خطاب میشد،آرامشی را که سال ها در طلوع و غروب آفتاب،تحصیل و ... جستجو می کرد در "محمد"ی پیدا می کند که متولی امامزاده است.پدر و مادر خود را در کودکی و طی یک زلزله از دست داده است و با حمایت های شریفه خانوم و آقا سیف الدین،بزرگ شده است و به گمان خودش به سبب عارضه قلبی که به آن دچار است شاید بیش از یک سال عمر نکند!

لیلا،عاشق می شود.دلباخته پسری که از نگاه اطرافیان،زمین تا آسمان فاصله دارد با او...در اعتقادات،ظواهر،سبک زندگی و ...

شیفته ی "محمد"ی که حتی از هم صحبتی بیش از چند کلام با او فرار می کند به سبب همان اعتقادات خود.

لیلا می ایستد در برابر همه،در برابر خود دیروزی اش و در نهایت می شود لیلای محمد!به همسری او در می آید.

فاصله می گیرد، لحظه لحظه از لیلای آن شب،لیلای ماه پیش،لیلای سال قبل...

سختی های زندگی او مدام بیشتر می شوند.برای بر هم زندگی اش،گذشته اش را می کاوند و رازهایی را رو می کنند بی که بدانند محمد با لیلای امروز خود ازدواج کرده است،لیلای امروز خود را می خواهد:

«می دونم شما دلت پاکه،می دونم درونت صافه،می دونم صادقی،فقط من ازت یه خواهش دارم ...جان محمد  بمون همیشه.همینجوری خوب بمون»

روح لیلا آرام آرام بزرگ می شود.

به معرفت می رسد به باور به یقین.

زمان می گذرد با خوشی های درون و ناخوشی های بیرون زندگی.

اما...

دیری نمی گذرد که همان ها که قصد بر هم زدن زندگی او را داشتند برای چندمین بار پیدایشان می شود.با مطالبه ی حقی که ندارند،با راه انداختن شایعه ی خیانت در امانت...و لیلای پا به ماه را روانه ی زندان می کنند و محمد قصه را روانه ی دیار ابدی.

و لیلا،محمدی دیگر را به دنیا می آورد.

بیش از پیش،سخت تر از گذشته به مقابله بر می خیزد با جماعتی که از همان ابتدا مفهوم معجزه را نفهمیدند.

و "تنهایی لیلا" آغاز می شود.

تنهایی لیلایی که ماجرای زندگی اش تنها در یک فیلمنامه نمود پیدا نمی کند،

که جهان پر است از لیلاهایی که با معجزه ی عشق خدایی می شوند...لیلایی...



تنهایی لیلا

تهیه کننده:محمدرضا شفیعی

کارگزدان:محمدحسین لطیفی

نویسنده:حامد عنقا

بازیگران:بهروز شعیبی،مینا ساداتی،اکبر زنجان پور،رضا رویگری،سام قریبیان،حسن پورشیرازی،اندیشه فولادوند،آفرین عبیسی،نسرین مقانلو،بهادر زمانی،برزو ارجمند و ...


۸ نظر ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۰
یاس گل