چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۴۹ ب.ظ
جاودانگی
نویسنده در پی خلق یک اثر جاودانه بود!
در پی جاودانگی خودِ خودی اش!
در عالم خیال،هر دم،طریق مختلف،می پیمود.
بر این در و آن در،دمادم،می کوفت.
تا آن که یک نفر در میانه ی راه بر او گفت:
جاودانگی؟هیچ کدوم از اونایی که جاودانه شدن برای جاودانگی کاری رو انجام ندادن.همه فنای معشوق بودن.به خودشونم فکر نمی کردن،چه برسه به جاودانگی!
براده های یک ذهن:
ساکن طبقه ی وسط را می دیدم.خود پر تقلایم را در مسیر رسیدن به جاودانگی...
۱ نظر
۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۴۹