در محضر رسانه های آن طرفی
جمعه شبی بود و حضور در منزل بزرگی از فامیل.
من بودم و آن بزرگ،آن عزیز.
حوالی شب طبق معمول،اصرار از آن بزرگ که در کنار او بنشینم و پای شبکه ی مورد نظر،با یکدیگر وقتی به تماشا بگذرانیم.
و طبق معمول از بنده انکار و اختراع بهانه هایی شگفت برای عدم هم نشینی با وی در تماشای آن برنامه.
این شد که ایشان تنها در سالن پذیرایی و من تنها در اتاق.
تا آنکه بعد از اندک دقایقی به تنها شدن آن بزرگ طاقت نیاورده و برای لَختی هم که شده قصد نشستن کردیم که ناگه چشم بر شبکه مذکور افتاد.گزارشی از یک به اصطلاح″شهروند گزارشگر″ که با اشاره به عدم یکپارچگی در پخش اینترنت 3G و 4G در کشور در پی اثبات بی عدالتی نظام برآمده و گله و شکایت!
و گفتم:عجب!دیگر چه خبر؟و چند لحظه بعد شروع برنامه مسابقه خوانندگی و سرودخوانی دسته جمعی توسط شرکت کنندگانِ در مسابقه.سرودی با مضمون آگاهی از اوضاع بد ایران و دل های شکسته مردم و در انتظار صلح بودن ها و ...
با نفرتی بیش از پیش نسبت به رسانه های آن طرفی(مزدور ها)به اتاق خواب برگشته و چه خوب شد که همان دم صدای آشنای سالار عقیلی خبر از شروع سریال معمای شاه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی عزیزمان می داد و مرهمی شد بر اندوه وجود....چه خوب که با این زیر لب خواندن تیتراژ ابتدایی سریال قطره اشکی نیز از سرِ درد تسلای خاطرمان شد.
و گفتیم درد....درد از تمام آن هایی که از این خاک به قصد هجرت رفتند و به قصد عدم بازگشت و درآن سوی خاک گفتند:بیچاره آن هایی که باقی ماندند!و ما نیز به رسم احترام متقابل گفتیم:بیچاره شمایی که تنها ضعف ها را دیدی و حتی برای رفع کمبودها به سهم خودت در خاک وطن هییییییچ نکردی.
به وقت خواب بود که از سالن پذیرایی و از همان شبکه منفور صدای تحلیل های انتخاباتی یک مرد به گوش می رسید.و افتخار به انحلال طلب بودن خود و آنکه از نگاه او جمهوری اسلامی باید از ایران برچیده شود تا ایران،ایران شود!!!!!
براده های یک ذهن:
نه آنکه این خاک خالی از اشکال باشد.خالی از کمبود....خیر.بر هر مملکتی تا برپایی حکومت مهدوی،اشکالاتی وارد است اما...این مسئله چه منافاتی با نشان دادن افتخارات ایران عزیزمان دارد که تنها و تنها به گفتن ضعف ها بسنده می کنید؟
از وضعیت موجود گله مندید؟بسیارخب.پس آستین همت بالا زده و نگویید مگر چه میتوان کرد با این حجم مشکلات.تو تنها به تکلیف خودت و توان خودت فکر کن و به همان اندازه قدم بردار.این بهتر از آن است که خارج از گود بنشینی و به نشانه دلسوزی کاذب احساس هم دردی کنی...