"چاوز،سه شنبه ساعت 16:25 به وقت محلى،در بیمارستان کاراکاس،درگذشت..."
زیاد او را نمیشناختم،فقط میدانستم رئیس جمهور ونزوئلا است و مردى با آرمان هاى بزرگ!
نمیدانم چرا!اما وقتى خبر فوت این بزرگ مرد،در برابر چشمانم گذشت،قلبم را آکنده از اندوه کرد...
ماجراى عجیبى است.اینکه از خبر درگذشت کسى غمگین شوى که از او چیز زیادى نمیدانستى!
شاید همین علاقه عجیب و ناگهانى باعث شد که به دنبال ماجراى زندگى اش بگردم...که بیشتر بشناسم او را هر چند که اندکى دیر است!
فهمیدم که چاوز عزیز،براى جمهورى اسلامى ایران،فراتر از رابطه سیاسى،دوستى واقعى و اعتقادى بود...
دریافتم که تنها پرچم دار حمایت از ایران عزیزمان در کل منطقه آمریکاى لاتین بوده است...
متوجه شدم که این مرد بزرگ کسى بود که صراحتا اعتقاد خود را به پیامبران الهى اعلام کرده و مثل ما منتظر حکومت والاى عدل جهانى بود...
چه خاطره انگیز شد این عکس هاى یادگارى اش که در سفرهاى خود به این سرزمین گرفته بود.
و چه محبوب تر و خاطره انگیزتر براى مردمش،که این چنین در غم نبود او،رخت عزا بر تن کردهاند و عزاى عمومى گرفته اند!
راستى چاوز عزیز!چه زیبا با سرطان جنگیدى.
چه دلاورمردانه با وجود فشارهاى زیادى که بر جان و روحت بود،در صحنه ى پیکار حق علیه باطل ظاهر شدى...!
هرچند که از میان ما رفتى و به یقین با رفتنت لبخند شادى بر لبان استعمارگران نشاندى اما...به قول بزرگ مرد دیگرى همچون خودت:
"چاوزها یکى پس از دیگرى طلوع و ظهور خواهند کرد"
این است امید جوانان ایران زمین...
چشمانمان را گریان کردى با رفتنت،اما امید رسیدن به پیروزى را در قلب هایمان از نو زنده کردى...
روحت همیشه پرنور باد اى بزرگ مرد ونزوئلایى...