مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۱۲ ب.ظ

قلعه متحرک هاول و نیلوفرهای آبی

چند روز پیش که سراغ جراح سوم رفته بودیم، وقتی بیمار در انتظار رسیدن نوبتش نشسته بود، پیاده تا مرکز خرید مارکیز قدم زدم. از کتابفروشی‌اش یک چوق الف یا نشان‌گذار جدید گرفتم با طرح نقاشی گل‌های نیلوفرآبیِ کلود مونه. بعد هم به کافه لمیزِ آنجا رفتم و یک شکلات گرم سفارش دادم و برگشتم سمت مطب.

امروز سونوگرافیستی که آخرین جراح، ما را نزد آن فرستاده بود خبرهای خوبی داد. (مثل جراح دوم) و به بیمار -که شاید بهتر باشد دیگر نگوییم بیمار- گفت چیز مشکوکی نمی‌بینم و احتمالا سونوگرافی قبلی‌ات جالب نبوده است. اما این را هم گفت که اتفاقات چند هفته اخیر برایت درس و تجربه‌ای شود تا هر شش ماه یک‌بار سلامتی‌ات را بررسی کنی. با این حساب می‌ماند یک ام‌آرآی که آن هم به آن طرف سال افتاده است. از اینکه این دم نوروزی دلمان گرم شده است به خبرهای امیدوارکننده خدا را بارها و بارها شاکریم. با این تفاوت که حالا بیش از پیش می‌توانیم حال آن‌هایی که عزیزانشان بیمارند و مدام از این دکتر به آن دکتر و از این بیمارستان به آن بیمارستان می‌روند درک کنیم و بیشتر از گذشته دعاگویشان باشیم.

دیروز در اینستاگرام چند ثانیه از انیمه قلعه متحرک هاول را دیدم و مشتاق شدم تا نسخه کاملش را ببینم. دیدمش و حس کردم بعد مدت‌ها چیزی دیده‌ام که دوستش دارم. از دنیای جادویی و خیال‌انگیزش گرفته تا موسیقی فوق‌العاده زیبا و شنیدنی‌اش. امروز هم رفتم سراغ انیمه نجوای درون به این امید که شاید همان حسی را که از قلعه متحرک هاول گرفته بودم در خودم تکرار کنم اما مثل آن نبود و با آن برابری نمی‌کرد.

با تحصیلات تکمیلی دانشگاه هم تماس گرفتم تا بدانم کارهای فارغ‌التحصیلی‌ام تا کجا پیش رفته است. اول گفتند باید با دانشکده تماس بگیری چون پرونده هنوز به دست ما نرسیده است اما دانشکده گفت پرونده را چهارشنبه هفته پیش تحویل تحصیلات تکملیلی داده است. این‌طور شد که فهمیدم باید آن‌طرف سال پیگیر باقی مراحل شوم.

حالا نیلوفر آبی کلود مونه لای کتاب معانی‌ام است. پدر و خواهرم با آش و حلیم و نان‌های افطاری به خانه برگشتنه‌اند و بعد از آن باید با خواهر بار سفر ببندیم.

دلم می‌خواهد به زودی نوشتن اولین مقاله مستخرج از پایان‌نامه را آغاز کنم.

برای سال جدید برنامه‌ها دارم.

 

موسیقی قلعه متحرک هاول

نیلوفرهای آبی کلود مونه

۰۲/۱۲/۲۳
یاس گل

نظرات  (۵)

الحمدلله 🌷🌱

پاسخ:
شکر خدا 🩵 سالم باشی
۲۳ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۲۹ زری シ‌‌‌

خداروشکررر :)))))

 

+ شخصا کارای میازاکی و خیلی دوست دارم . ولی با هاول اون جور که باید ارتباط نگرفتم 🥲

پاسخ:
الحمدالله

راستی کدوم کارهای میازاکی رو بیشتر دوست داشتی؟
هاول برای من توی بعضی قسمت‌ها سردرگمی داشت که همین موضوع ترغیبم کرده بعدا سراغ رمانش برم و جای خالی‌ها رو پر کنم توی ذهنم.

خداروشکر. خدارو هزار مرتبه شکر.

پاسخ:
الحمدالله. ممنونم از همدلیت زینب‌جان. تنت سلامت
۲۴ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۳۷ زری シ‌‌‌

آریتی 🫠

شاهزاده مونونوکه

پاسخ:
فکر کنم آریتی رو قبلا دیدم. دوستش هم داشتم. ولی مونونوکه رو ندیدم هنوز.

پسر و مرغ ماهیخوار رو هم تماشا کنید...

آخرین انیمه میازاکیه، البته هنوز کیفیت خوبش نیومده.

پاسخ:
می‌بینمش حتما
ممنون از پیشنهادتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">