مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ

روزی تو را جایی دیده‌ام

شاید تو را روزی در بازار شلوغ تجریش گم کرده‌‌‌ام. یا لابه‌لای جمعیتی از مسافران نوروزی که از ترس جا ماندن از سفر با شتاب سوی اتوبوس و قطار و هواپیما دویده‌اند و دیگر وقتی برای خداحافظی نداشته‌اند.

شاید تو را پیش از به دنیا آمدن یا تنها چند ثانیه قبل از بیدار شدن از خواب، پشت پلک‌هایم دیده‌ام و پس از بیداری حسرت خورده‌ام چرا کمی بیشتر نخوابیدم و بیشتر ندیدمت.

به هر صورت من اطمینان دارم که روزی تو را جایی دیده‌ام. از این رو است که مطمئنم جایی آن بیرون- آن بیرون خیالی یا آن بیرون واقعی- از حیات برخورداری، زنده‌ای و هستی. حتی اگر دیگر هیچ‌گاه نبینمت.

من هنوز هم گاهی میان چهره آدم‌هایی که هر روز در سطح شهر می‌بینمشان دنبال سیمای آشنای تو می‌گردم و به این فکر می‌کنم که چگونه ممکن است همزمان در بعضی از این بدن‌ها باشی و هیچ‌یک از این‌ها نباشی.

تو عجیب‌ترین فردی هستی که در تمام زندگی‌ام با او آشنایی داشته‌ام.

۰۲/۱۲/۲۸
یاس گل

نظرات  (۱)

منم گاهی به این آشنای ناشناس فکر می‌کنم...

منم تو زندگیم دارمش 

پاسخ:
 و انگار گاهی هم خیلی نزدیک می‌شه به ما. انگار همین حوالیه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">