روزهای پرکاری
چند روزِ گذشته روزهایی پر از قرص ژلوفن بود. روزهایی پُرِ درد. اما خب همهاش این نبود. مثلا بر تنبلیام هم تا حدودی غلبه کردم و به جستجوی مقالات علمی-پژوهشیِ مرتبط با موضوعِ انتخابیام پرداختم. برای به دست آوردن پیشینه پژوهش دو تا از مقالات را خواندم و چند خطی دربارهشان نوشتم. از استادم هم سوالی در همین رابطه پرسیدم و فهمیدم میتوانم پیشینه را محدودتر کنم. رتبهبندی مجلات علمی زبان و ادب فارسی را هم بررسی کردم. اما تا خواستم کمی بیشتر ادامه دهم، کار مجله فشردهتر شد. درواقع ما بالاخره حمایت یک سازمان دولتی را به دست آوردیم و همین موضوع حجم کارمان را بیشتر کرد. چون باید به جای یک شماره، دو شماره مجله را آماده میکردیم. فعلا مشغول آمادهسازیاش هستیم.
پریروزها به کتابخانه هم رفتم تا کتابهای قبلیام را پس دهم. اینبار نخستین عشق تورگنیف را امانت گرفتم. کتابی که از مدتها پیش قصد خواندنش را داشتم. وقتی خواستم شروعش کنم تصویر آن را در یکی از پیامرسانهای اجتماعی به اشتراک گذاشتم و یکی از هندوستانیان هم راغب شد ترجمه فارسی آن را بخواند.
دقایقی پیش خواندنش را تمام کردم. داستانی نبود که بگویم تکانم داد. روایتی از تجربهی عشق در سنین نوجوانی بود. تقریبا از جایی به بعد میشد رقیب عشقی راوی داستان را زودتر از خودش شناسایی کرد. من صفحات پایانی کتاب را بیشتر دوست داشتم. شاید چون راوی بزرگتر و پختهتر شده بود و میتوانست به نتایج و نگاه تازهتر و جامعتری برسد. راستش خیلی وقت بود که دلم تنگ شده بود دوباره رمان یا داستانی به دست بگیرم و بخوانم. درست است که موضوع پایاننامهام هم بررسی ۴۰ داستان کوتاه بود اما من دلم لک زده بود برای خواندن این دست رمانها. کتاب بعدیام ترانه کافه غمزده خواهد بود. از معرفی پشت جلد کتاب خوشم آمد و خریدمش.
گاهی که فرصت کنم برنامه سرزمین شعر را هم میبینم. دیروز هم به تماشای نویسنده مرده است اثر شهاب حسینی نشستم. مقیمانِ ناکجای او را بیشتر دوست داشتم. اما این فیلم هم بد نبود. پر دیالوگ با دو شخصیت.
فعلا همین.