مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ

به شاعر-2

شاعر گرامی!

شعرهایتان کبوتری است در دستم که می‌ترسم پروازشان دهم.

از آن رو که مبادا در حبس و حصار کبوتربازان گرفتار شود.

یا در تیررس شکارچیان قرار گرفته، دست به تفنگشان کند و -خدای نکرده- به سوی کلماتتان شلیک کنند.

شعرهایتان پرنده‌ای است که خوش دارم تنها از دست‌های خودم دانه برچیند.

باید مرا ببخشید که این‌گونه به پرندگانِ نغمه‌خوانِ شما دل بسته‌ام‌.

 

 

۰۳/۰۲/۲۵
یاس گل