با مهرِ به ایرانمان
آن اوایل دنبال قهرمان میگشتم. دنبال کسی که با آمدنش معجزهوار گره از مشکلات ریز و درشتمان باز کند و گنجهای پنهان و نادیدنی یا فراموششده ایرانمان را آشکار سازد. کسی که با خود فراوانی بیاورد، صلح بیاورد، ایمان و شادکامی. نمیدانم چرا رئیسجمهور را با منجی و موعود اشتباه گرفته بودم. البته که در این شرایط هم بینیاز از روی کار آمدن فردی نجاتدهنده نیستیم. ما نیازمند آمدن کسی هستیم که نگاه درستی به ظرفیتهای داخلی سرزمینمان داشته باشد و میراثدار خوبی برای گنجهایمان باشد. اما به طور کلی حساسیتم روی این موضوع نسبت به سالهای گذشته خیلی بالاتر رفته بود و برای همین هم در مناظرات نخست و میزگردها قهرمانم را پیدا نمیکردم. کسی راضیام نمیکرد. بلاتکلیفی بدی بود. حتی فکر کردن به سوابق اجرایی نامزدها و اینکه هر یک کِی و کجا چه کرده است و چه نکرده است هم تاثیر چندانی نداشت.
به ناچار سطح توقعم را پایینتر آوردم و کمی واقعگرایانهتر به مسئله اندیشیدم تا آدم خود را پیدا کنم. و حالا نمیگویم کاملا اما تا حدی موفق شدم و تصمیم خود را گرفتم.
فردا با مهر به ایرانمان پای صندوق رای میروم و امید دارم و دعاگویم، نام آن کس که به واقع به صلاح ایران و ایرانی است از صندوقهای رای در بیاید و روزگاری خرمتر از پیش در انتظارمان باشد.
آمین