مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
شنبه, ۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

این آمار معنادار و قابل تامل

درصد مشارکت مردم در انتخابات و تعداد آراء کسب‌شده هر یک از نامزدها حرف‌های زیادی در خودش دارد.

آیا می‌توان از کنار درصدی که پای صندوق نیامده‌اند یا ده میلیون نفری که در دور اول، دیگربار به اصلاح‌طلبان رای داده‌اند ساده عبور کرد و نادیده‌شان گرفت؟

در این آمار خوب تامل کنید! به دور از تعصب.

آیا این‌ها همان‌هایی نیستند که تا قبل از این با خوش‌بینی گمان می‌بردید عده قلیلی از جامعه را تشکیل داده‌اند و در نتیجه عقیده یا نظرشان چندان مهم نیست؟

شکاف‌ها و فاصله‌های عمیق میانمان را می‌بینید و متوجه آن هستید؟

۰۳/۰۴/۰۹
یاس گل

نظرات  (۱۰)

آمارها حرف های زیادی دارند اما تحلیلگر مناسب می خواهد.  تحلیل شما درست نبست. و تا جاییکه من می دانم همیشه این اصلاح طلبان بوده اند که حریف را عده قلیل می نامیدند و برای نظرشان ارزش قائل نبودند نه بلعکس. مگر اینکه شما منابع  معتبری ارائه کنید.

پاسخ:
سلام
در رابطه با این موضوع و به طور کلی برداشت‌های شخصی خودم از آمار، توضیحاتی دادم که در پاسخ به یکی از دوستان عزیزمون زیر همین پست بیان شده. برای اینکه در کلامم تکرار صورت نگیره ازتون تقاضا دارم خواننده اون پیام باشید.

تو خیلی تحلیل هات سطحیه!

خیلی :+)

۰۹ تیر ۰۳ ، ۱۵:۰۹ شاگرد بنّا

ام یحیی هستم عزیزم.

سلام

 

اگر تاریخ خونده باشید، خاطرتون هست که امام علی علیه السلام جز حضرت زهرا سلام الله علیها و چهار یا پنج یاور، صندوق رأی‌شون خالی بود.

شکاف جامعه‌ی زمانِ امام علی علیه السلام عمیق‌تربود. عقیده‌ی مردم هم خیلی معنادار با امام علی علیه السلام نبود.

نتیجه بگیریم با هم؟

امام علی علیه السلام اشتباهن؟!

 

کتاب الغارات رو بخونین لطفا. با اولویت و ضرورت بخونیدش. اون‌وقت دلیل اون شکاف و عقاید متفاوت رو می‌فهمید.

اسلام، اسلامه. چه علی غریب بمونه، چه حسن فحش بخوره، چه حسین سر بریده شه، هیچ‌کدوم از اسلام کوتاه نمیان. جمهوری اسلامی و ما هم کوتاه نمیایم.

شکاف باشه یا نباشه، ما اکثریت باشیم یا اقلیت، برای اسلام تا ظهور مبارزه می‌کنیم.

ا

حالا از زاویه‌ای دیگه هم نگاه کنید:

اتفاقا الآن وضع خیلی خوبه. ما نه پیامبر دیدیم نه امام. ولی این‌قدر زیادیم که تا آمریکا و دانشجوهاش با ما هستن. شما به جایگاه جهانی ما هم دقت کردید؟ آمار رأی رو دیدید، آمار جهان تسلام هم دیدید؟

زمان امام علی علیه السلام، امام دیده بودن... امام می‌دیدن... عزیزم امام روبروشون روی منبر گفتن روزای آخر عمرمه... هرچی میخواید ازم بپرسید... چی پرسیدن؟ :)

عزیزم! حب شهوت... حب ثروت... حب قدرت... من اینا رو تو آمار و ارقام می‌بینم. من تفکیک خالص از ناخالص رو می‌بینم. من اتفاقا جز خیر و خوبی چیزی تو آمار ندیدم. 

خیلی‌ها حتی رأی‌شون و نگفتن که مسؤولیت تقبل نکن و مزورانه به زندگی ادامه بدن

اما ۹ میلیون رأی خالص به آقای جلیلی، برای من مقدسه. 

چون تاریخ صدر اسلام صندوق‌ها خلوت‌تر بود... علی علیه السلام پنج یا شش نفر... بقیه‌ی ائمه هم می‌دونین که.

جهانی نگاه کنید ما خیلی بیشتریم :) 

هدف هم می‌گه دقیقا همین درسته... ما دنبالِ جهان‌شمولی بودیم برای اسلام که الحمدلله :)

یه بار دیگه آمار رو با دقت نگاه کنید و اتفاقا لذت ببرید :) 

نسبت به اسلام مسؤول بودید یا علی بگید و سعی کنید حتی شده یک نفر رو بیارید سمت خودمون. نه چون به رأیش نیاز داریم. شما مخاطب وبلاگ ما هستید و می‌دونید اهل عزتمندانه زندگی کردنیم نه گدایی.

یک نفرها باید آگاه شن که نسوزن. این غایتِ اسلامه. سعادتمندی انسان‌ها.

رای سفید و باطله از سعادت دورن... و ما موظف که چرا دستشون و نگرفتیم.

 

 

 

پاسخ:
سلام بانو
خوشحالم که نظر شما رو پای این پست می‌بینم. آن هم علی‌رغم اینکه مشغله‌هاتون بیش از پیشه و با خوندن پست‌هاتون در جریانش هستم.

با اینکه بنده تحلیل‌های خودم رو از آمار (یا اصلا بگیم برداشت‌های شخصی و غیرکارشناسانه خودم رو) اینجا ارائه نکردم و فقط همه رو دعوت کردم به تامل در این آمار، اما کسانی که برخلاف شما شناختی از این وبلاگ ندارن، احساس کردن لابد دارم خیلی چیزها رو زیرسوال می‌برم. در صورتی که احتمالا شما می‌دونین من با بیشتر سخنان شما موافقم.
صمیمانه متشکرم از اینکه این پیام رو نوشتید. به این دلیل که در کنار زوایای دید مختلفی که نسبت به این موضوع وجود داره ( و هر زاویه‌دید هم برخاسته و تاثیرپذیرفته از مجموع باورها و عقاید و تجربیاتِ نفر به نفرمونه)، با افزودن زاویه‌دیدتون کمک کردین از جنبه مثبت ماجرا هم بهش نگاه کنیم. چیزی که من در این سال‌ها بهش رسیدم این بوده که هرگز به یک دید و نگاه جامع و کامل نمی‌رسم اگر فقط شنونده یا خواننده نظرات گروه خاص و محدودی باشم، یعنی اگر فقط با کسانی که دقیقا مثل خودم فکر می‌کنن گفتگو یا معاشرت کنم. چنین گفتگویی رشد محدودی رو هم به دنبال داره. بنابراین از یادآوری و ذکر مواردی که فرمودین بسیار سپاسگزارم.
بله. در اقلیت بودن یا در اکثریت قرار گرفتن معیار خوبی برای تشخیص درستی یا نادرستی یک مسیر یا عقیده نیست.
اما چرا اینجا دارم از اعداد و ارقام و توجه به اون‌ها صحبت می‌کنم؟ من دوستانی دارم از گروه‌های مختلف فکری. دوستان اصول‌گرا و متدین، دوستان اصلاح‌طلب و حتی دوستانی که تعلقی به مذهب ندارن. البته که میزان صمیمیت و ارتباطم هم با هر گروه متفاوته اما منظور اینکه به هرحال تلاشم رو کردم با حذف یک گروه، اون‌ها و طرزفکرشون رو نادیده نگیرم.
در جریان اتفاقات تلخ دو سال گذشته سخنی بود که از هر دو گروه زیاد می‌شنیدم. هر دو گروه معتقد بودن، گروهِ دیگه در اقلیت جامعه قرار گرفتن. در نتیجه دیگه مهم نیست که اون‌ها چه نظری دارن.
این حاصل همون محدود کردن ارتباطات با گروه مخالفه. اول ارتباط محدود می‌شه، بعد کم کم حرف‌های اون‌ها شنیده نمی‌شه. بعد سرنوشت اون‌ها بی‌اهمیت قلمداد می‌شه. سرنوشتی که به سرنوشت خود ما هم گره خورده چون داریم در یک سرزمین زندگی می‌کنیم.
پس ما در دور شدن بعضی آدم‌ها از خودمون یا از مسیری که اعتقاد داریم درسته، بی‌تقصیر نبودیم. در زمان درست، نسبت به بعضی از این افراد و زندگی‌شون احساس مسئولیت نکردیم و فقط زمانی که نتیجه کار رو دیدیم و رفتار ناهنجاری ازشون سر زد به نقد گرفتیمشون و طردشون کردیم.
قطعا صحبتم در مورد کسانی نیست که دلمون می‌خواست هم‌مسیرمون باشن و خودشون نخواستن با ما باشن و در مقابلمون قرار گرفتن. گلایه من از اون بخش از اقدامات و کارهای خودمونه که باعث شد درصدی از این افراد رو دستی‌دستی از دست بدیم و تازه با دیدنشون به خودمون ببالیم و احساس غرور کنیم که خدا رو شکر ما توی مسیر درست باقی موندیم اما اونا به سوی تباهی پیش رفتن.
من با اینکه خودم به چهارچوب‌هایی معتقدم اما در این سال‌ها از تماشای غرور برخی دوستان متدینمون دردمند شدم. بله. سرمون رو بالا بگیریم که بچه شیعه هستیم و قدردان و شاکرش باشیم اما خودمون رو آنچنان در مسیر رستگاری نبینیم و از خودمون مطمئن نشیم که ناگهان در چاه بیفتیم یا با این رفتار باعث در چاه افتادن کسی بشیم.

باز هم ممنونم از حضورتون. اگر پیام شما نبود نمی‌تونستم درددل کنم. از توصیه‌های به هنگامتون هم متشکرم.
خدا خیرتون بده.

سلام

تحلیلتون سطحی نبود. به جا بود کاملاً.

پاسخ:
سلام
متشکرم از توجه شما 🙏

کاملا هشدار به جایی هست منتهی رای به پزشکیان با رای به روحاتی و رای به خاتمی تفاوت داره.

همه ش خالص مال کفه ی آنها که با ما نیستند، نبود

پاسخ:
موافقم. و در بین طرفدارانِ پزشکیان کسانی رو دیدم و می‌شناسم که حسابشون کاملا از مخالفانِ صد در صدی جداست.

یک چیزی تو ذهنم هست که نمی‌دونم چطور بیانش بکنم. 

از یه جایی به بعد یک چیزی درونم تغییر کرده.. همین شکاف که میگی.. من آدمای مخالف رو قبلا خودی نمی‌دونستم. یواش یواش این عقیده ترک برداشت. امروز صبح با خوندن این پست عقیده قبلی شکست و خرد شد. از این به بعد برای من  آدمایی که دنبال(گفتن، "شنیدن"، منصف بودن ومنعطف بودن هستن)  ارزشمندن. نه لزوما کسی که از جناح موافقم باشه... متعصب نبودنه که مهمه. ممنون که مارو دیدی یاسمن. آدمی که سعی در دیدن و شنیدن و گفتن داره همون کسیه که رو این شکاف داره پل می‌زنه. منم هستم یاسمن.. دست تو دست تو که از جناح دیگری.. ما باید این پل رو حفظ کنیم برای حفظ دوستیمون، برای حفط ایرانمون، برای حفط خودمون.

ای کاش هر کس زیر سایه‌ی هر حزب و  جناحی که هست اولین شعارش شعار وحدت باشه. شعار فهم و درک دیگری باشه نه ترد کردن.

 

برای من امام علی نماد حفط وحدته... کسی که ۲۵ سال بر حق مسلمش ؛ حق مسلمی که به واسطه‌ی غدیر پوشیده نبود، سکوت کرد و تا اکثریت مردم سراغش نیامدند و نخواستنش به میدان نیامد.. علی امام وحدته. و مای شیعه تا زمانی‌ که ارتباط و وحدت رو حفظ کنیم میتونیم به خودمون ببالیم.

خدارو شکر به خاطر دوستانی مثل تو که چون بااینکه از گروه مقابلی اما دوستی و دوست خوبی هستی. خدا حفظت کنه یاسمن و زیادت کنه.

پاسخ:
زینب. تو خودت هم یکی از همون آدم‌های منصف با انعطافِ نظری هستی. من هم خدا رو شاکرم که دوستی مثل تو دارم.

از کلام خودت این اشاره رو قرض می‌گیرم: ای کاش اولین شعار هر کدوممون وحدت باشه. شعار فهم و درک دیگری.

در دوره‌ای که می‌دونیم خیلی از دوستانمون دیگه حاضر به شنیدن حرف‌های گروه مقابل نیستن لازمه چند نفر رو هم لب این مرز بگذاریم تا به قول تو دست در دست یکدیگر بدن و پلی بشن بین هر دو گروه. به این امید که حرف‌های گفتنی و شنیدنی هر طرف رو به گوش هم برسونن و نگذارن این ارتباط به طور کامل قطع شه.

ممنونم از حضورت. تو عزیزی.
درد و بلا ازت دور.
۰۹ تیر ۰۳ ، ۲۳:۵۷ شاگرد بنّا

افرین به شما :)

و دقیقا برای همین تأکید به امر به معروف و نهی از منکر داریم. امر به معروف و نهی از منکر فقط حجاب نیست؛ بلکه حجاب کوچکترین و آسون‌ترینشه.

امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و‌ نهی از منکر قیام کردن و تفاوت آراشون قابل توجهه:

۷۲ نفر به منتخب اسلام رأی دادن

بنا به روایتی چهار هزار نفر یا بیشتر به منتخبینِ غیر اسلام

 

خدای من چه شکافی!

امام حسین علیه السلام رهاشون نکردن. تا آخرین لحظه تلاش کردن دستگیری کنن اما گفتن نیرو کم آورده :)

خب... عبورِ تاریخ ثابت کرد نیرو کم نیاورده بود! می‌خواست به جای ۷۲ نفر، رقم بیشتری به نیکی یاد بشن که خودشون نخواستن! خودشون! نه امام حسین علیه السلام!

جمهوری اسلامی همه رو با خودش می‌خواد که در ظهور سهیم بشن، خودشون نمی‌خوان و این و تاریخ حتما به رخ می‌کشه :)

 

اصل اسلامه که باید بمونه. نه خوشایند آدم‌ها.

 

آمار و ارقام عاشورا یه چیز می‌گه... تاریخ یه چیز دیگه...

امام حسین علیه السلام به ظاهر اقلیت بودن، اما تاریخ اثبات کرد اکثریت بودن :)

 

من هم از شما متشکرم عزیزم که بدون هیچ عقده‌ای همیشه مطلب نوشتی. خوشحالم فرصتی شد این و به شما بگم. من همیشه به پدر و مادر شما صلوات هدیه می‌کنم. چون روح سالم و بدون عقده‌ی شما حاصل گفتمان سالمیه که اون دو محترم ایجاد کردن.

من متوجه جزئیات متفاوت در سلایق و عقایدمون هستم، اما همیشه به شما مشتاقم چون یه تحصیل‌کرده‌ی حقیقی هستید با روحیه‌ی جستجوگری. برای همین بدون عقده و لجاجت همیشه در پی حقیقتید.

 

خدا شما و خانواده‌تون رو عاقبت بخیر کنه.

 

 

+ عزیزم بابت نابه‌سامانی املایی پیام قبلیم عذر میخوام. در شلوغی نوشتمش. 

پاسخ:
زنده باشید.

درسته. اتفاقا یه زمان داشتم به این فکر می‌کردم که یه چهره‌ای از امر به معروف و نهی از منکر توی اذهان عمومی ایجاد شده که بسیار مخدوش و ناقصه. فلسفه بسیار زیبایی پشتشه که آدم‌ها رو نسبت به سرنوشت هم حساس می‌کنه. یعنی توش دلسوزی هست، محبت هست، خیرخواهی هست. اما بد جا افتاده و خیلی‌ها اون رو به فضولی، دخالت بی‌جا و ... تعبیر کردن.  یه سری هم اومدن و به شیوه‌ای غیراصولی اقدام به این کار کردن و بقیه تصور کردن پس لابد امر به معروف همین شکلیه یا فقط مربوط به همون حجابه.

متشکرم از توضیحات تکمیلی‌تون بانو. و امیدوارم ما هم امانت‌دار و میراث‌دار خوبی برای این دین باشیم.

شما بزرگوار و گرامی هستید. خدا اجرتون بده و عزیزانتون رو براتون حفظ کنه.
دعا بفرمایید همیشه نسبت به دانستن حقیقت احساس نیاز کنم و روزی نرسه که گمان کنم از شنیدن حرف و پند و دیدگاه دیگران بی‌نیازم.

با آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما و خانواده

اول از همه سلام عرض میکنم خدمت شما

و بعدش باید بگم چقدررر خوشحالم که بالاخره ادمی مثل شمارو پیدا کردم احتمالا منو شما از نظر فرد اصلح تر برای انتخابات کاملا دو تا نظر مخالف هم داریم ولی  جواب تون به کامنت کاربرد شاگرد بنا اونقدر زیبا بود که واقعا خوشحالم کرد برای ادمی مثل من که علاقه ای به سیاست نداره و تقریبا هیچ وقت درگیر این داستان ها نمیشه همیشه سواله که چطور افرادی هستند که اینقدر به راهشون مطمئن هستند و معتقدند که حرف اونا درسته همیشه در طرف درستی ایستادند و همیشه حق با اونهاست که از این دسته به وفور در جبهه ی اصول گرا ها هست ادم هایی که تا دو کلمه اروم با اونها صحبت میکنید و از ایرادات جبهه ی اونا میگید و بعضا اشکالات نظر هاشون سریع گارد میگیرن توهین میکنند و شروع میکنن به مقایسه که بعله خوب اصلاحاتم فلانن بهمانن بدون اینکه اصلا قبول کنن که حتی اونا هم ممکنه اشتباه کنن و این در حالیه که من و خیلی های دیگه مدام با خودمون فکر میکنیم ایا کاری که کردیم حرفی که زدیم درست بود و همین باعث میشه که دیگه اون بحث رو ادامه ندیم تا دلگیری پیش نیاد و بعد طرف دیگه بیشتر فکر میکنه که به به ما چه زیاد هستیم که مخالف ما ترسید و دیگه ادامه نداد چقدر درست و بجا گفتیم که دیگه جوابی نداد و واقعا واقعا خسته شدم از این طیف مردم حق به جانب و همین باعث میشه که ناخوداگاه هر وقت همیچین ادمایی رو ببینم گارد بگیرم و حتی حاضر نباشم حرفاشون رو بشنوم به خودشون میگن جهادی انقلابی در حالی که هیچ منطقی در حرف هاشون نیست و اصل دین که تعقل فرسنگ ها دورن و اصلا فکر نمیکنن متاسفانه طیف عظیمی از طرفداران اقای جلیلی در همین انتخابات این افراد هستند و حتی نماینده ستاد ایشون هم به ما میگه دور ریز و پسماندو یا اقای احمدی نژاد مارو خس و خاشاک صدا کردند از اون موقع به بعد از هر جبهه و هر طرفی که این افراد باشم دوری میکنم مخصوصا طیف دانشجوی این جماعت که اصلا حاضر نیستند لحظه ای و به خودشون مسیرشون و رفتاری که با توهین همراهه نگاه کنند و این خیلی ازاردهنده س و در نهایت میخوام ازتون خیلییییی تشکر کنم که بالاخره کسی بود که گرچه دو نظر متفاوت داریم احتمالا  ولی حرف دل من رو زد و من واقعا ازتون ممنونم با این دید باز و زیبا و ای کاش انسان های خرمند زیادی مثل شما در این جامعه بود.

پاسخ:
سلام به شما
خیلی خوش آمدید.

به نظرم یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث شده این اتفاق رو تجربه کنیم (یعنی همین دور شدن از همدیگه به خاطر آراء و نظرات مختلفمون) اینه که زخم‌خورده افرادی از هر دو گروه بودیم. زمانی، جایی با کسانی مواجه شدیم که به ما اجازه صحبت کردن ندادن یا اگر هم دادن به قصد شنیدن حرف ما نبوده. یادمه دو سال پیش خواستم با دوستی که نظرش کاملا مخالف من بود حرف بزنم و هنوز چند کلمه به زبان نیاورده بودم که گفت: واقعا اگر کسی هنوز امید داره به بهبود اوضاع کشور یا خودش داره از یه جایی منفعت می‌بره یا احمق و خنگه. خب دوست من از اول تصمیم گرفته بود با این پیش‌فرض به طرف مقابلش نگاه کنه. یه جورایی تصمیم گرفته بود دیگه نشنوه. در نتیجه من رو ناچار به سکوت و خاموشی کرد.
 به گمانم این موقعیت شبیه اون وقت‌هاییه که ما صداگیر توی گوشمون می‌گذاریم چون صدای ناهنجار اطراف (اطرافیانی که مایل به شنیدن حرفشون نیستیم) اذیتمون می‌کنه. اما ممکنه از لابه‌لای همون صداها، یکی هم برای اینکه تصادف نکنیم یا نیفتیم توی چاه یه بوق برامون بزنه و ما هشدارش رو نشنویم. ممکنه یکی بین همون آدم‌ها باشه که بخواد واقعا با هم حرف بزنیم. بخواد ببینه ما چه چیزهایی می‌بینیم و چه چیزهایی داره اذیتتمون می‌کنه که او ممکنه از یاد برده باشه یا چندان متوجهش نباشه ( و بالعکس) و تا وقتی اون صداگیر توی گوشمونه دیگه صدای همون یه نفر رو هم نمی‌شنویم و فرصت یه گفتگوی سازنده رو از دست می‌دیم.
نمی‌خوام بگم با همه گفتگو کنیم. بعضی‌ها واقعا تمایلی به این کار ندارن یا حتی ممکنه حال ما رو بدتر کنن. ولی لااقل حواسمون به اون چند نفری باشه که قبل از تقسیم‌بندی‌های جناحی، ما رو هم‌وطن و هم‌گوهر خودشون می‌دونن. بعد از اون گفتگو هم شاید به یک نظر مشترک نرسیم اما بدون شک شنیده‌ها ذهنمون رو یه کم بازتر کرده و تاثیر خودش رو در وسعت دید ما گذاشته. کمک می‌کنه در موقعیت‌های مشابه یاد زاویه‌دید طرفِ مقابل هم بیفتیم و فکر کنیم حالا این ماجرا از نگاه اون چه شکلیه. پس توانایی ما رو در درک کردن همدیگه افزایش می‌ده.

راستش من تصور نمی‌کردم پای این پست نظراتی از جانب افرادی با دیدگاه‌های مختلف ثبت شه و انقدر مکالمه خوب و مفید شکل بگیره. اما الان خوشحالم که تونستم تعامل بیشتری با تک تک شما برقرار کنم و چند تا زاویه‌دید دیگه رو هم در بین نظرات بخوانم و ببینم. پیام‌های دوستان بیشتر از پست بنده معنادار و قابل تامل بود. این پیام‌ها حرف‌های بیشتری برای خوندن و شنیدن داشت.

سلامت و پیروز باشید.

چه پست چالش برانگیزی!!! آدم تعجب می‌کنه. 

اما بهت افتخار می‌کنم، مطلبی رو استنتاج کردی که بعد از تو تحلیلگرای پُرفالوور و مطرح عنوان کردن و کلی روش مانور دادن. و تا الان بهش استناد میشه. در واقع تو استنباطت مخصوص به خودت بود نه از روی دست کس دیگه. و شجاعانه مطرحش کردی. 

کاشکی ما هم مثل شما جسور بودیم تو اظهار نظرمون:)

پاسخ:
سلام آبان.
من هم معمولا مایلم به این‌طور موضوعات چالشی ورود نکنم. اما خب راستش این‌بار دیدم لازمه در موردش حرف زده بشه. یعنی واقعا خیلی حرف توی دلم جمع شده بود. شاید بیشتر می‌خواستم خودم رو خالی کنم.
۱۲ تیر ۰۳ ، ۰۴:۰۸ زری シ‌‌‌

سلام

یعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم چطور افرادی میتونن انقدرررر به خودشون و مسیر شون مطمئن باشند و بگن ما کاملا طرف حق هستیم و داریم راه حق رو پیش میریم حتی اگر در اقلیت باشیم و بقیه ... ای گمراهان بیچاره ...

همین عده در همین جریانات سال ۴۰۱ کامنت هاشون این بود که گروه مقابل عده ای هستند که خوشی زده زیر دل شون و اقلیت هستند ، اما حالا که ارقام ارا مشخص شده تازه میگن ای بابا ما اقلیت هستیم ولی عیب نداره عوضش حق هستیم . 

حالا جدای از اینکه هرکس طرف شون نباشه رو حرامخور و حرامزاده میپندارن ‌.

پاسخ:
دیدی وقتی قراره برای کنکور آماده بشیم بهمون می‌گن منابع کنکور از این کتاب‌هاست؟ اون کتاب‌ها رو تهیه می‌کنیم و شروع می‌کنیم به خوندنشون و لااقل از بابت منابع دلمون قرصه که داریم درست پیش می‌ریم. یعنی سراغ کتاب‌های اشتباهی یا فرعی که ازش سوالی نمیاد یا به درد این مرحله‌مون نمی‌خوره نرفتیم. هرچی جلوتر می‌ریم هم بسته به اینکه چقدر خوب درس بخونیم دلمون قرص‌تر می‌شه که مثلا از پس جواب دادن به سوالات این فصل یا اون کتاب که خوب خوندمش، برمیام. اگر می‌بینیم دوستان متدین ما از درستی مسیرشون مطمئنن یه بخشیش مربوط به همین ماجراست. راه براشون مشخص شده و در همون مسیر حرکت می‌کنن و می‌دونن بر اساس آنچه به ما رسیده و شنیدیم و آموختیم، سرانجام مسیری که توش قدم گذاشتن به نور می‌رسه.
اما یه مسئله‌ای این وسط هست که نباید ازش غافل شد و اون موانعِ سر راهه. دانش‌آموز یا دانشجویی که منابع درستی رو برای کنکور انتخاب کرده تلاشش رو کرده، خوب هم درس خونده بالاخره روز کنکورش می‌رسه. گاهی سوالات به اون سادگی که فکرش رو می‌کرده مطرح نمی‌شه. برخی سوالات او رو به چالش می‌کشه و بین دو گزینه مردد می‌شه. گاه یهو سوالی می‌بینیه که یادش نمیاد مربوط به کدوم کتاب بوده و اصلا جزو منابع بوده یا نه! تا وقتی هم که کلید آزمون نیاد نمی‌تونه با اطمینان بگه گزینه درست رو انتخاب کرده یا خیر. فقط ممکنه کمی به آموخته‌هاش اتکا کرده باشه و احساس کنه درست بوده. من این‌طور مواقع می‌گم وقتی از اون آزمون میاییم بیرون نباید دچار غرور بشیم. شاید هم گزینه غلط رو انتخاب کردیم و خبر نداریم.
یادمه دوران ارشد امتحانی داشتیم که سوال آخرش کاملا تحلیلی بود. بعد از خروج از جلسه فهمیدیم هرکدوممون جواب متفاوتی نوشتیم. همه‌مون هم با دلیل به چنین تحلیل‌هایی رسیده بودیم. یکی دو تا از بچه‌ها خیلی به جواب‌هاشون مطمئن بودن. ولی فقط وقتی نمرات اومد فهمیدیم چه کسی پاسخش درست‌تر بوده.
در زمانه‌ای هستیم که خیلی چیزها به هم ریخته، در هم پیچیده و گمراه‌کننده شده. ما تلاش می‌کنیم میون تاریکی دنباله‌رو نور باشیم. اما همیشه باید کمی هم نگران این باشیم که نکنه نورهای گمراه‌کننده ما رو به سوی خودشون بکشن یا اصلا توی مسیری به موازات همون مسیر اصلی افتاده باشیم و متوجهش نباشیم و در آخر به جایی برسیم که به اون منبع اصلی نور نمی‌رسیده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">