مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ

مواجهه با چالش‌های تازه

موسیقی‌دان پرکاری که در مدرسه و آموزشگاه هم تدریس می‌کند، نوشته بود این روزها همه به او می‌گویند کمتر کار کن. اما او عاشق معلمی است و دارد آرزوی روزهای کودکی‌اش را زندگی می‌کند. او نوشته بود که هر کدام از بچه‌ها برای او مثل ترانه‌ای هستند که دوست دارد بشنودشان. چه تعبیر زیبایی!

فکر کردم دانش‌آموزانِ من برای من چه هستند؟ همین نوجوانانِ بازیگوش و پرشیطنتی که گاه مرا به وجد می‌آورند و گاه ملولم می‌کنند. آن‌ها برای من مثل کلمه هستند. کلماتی که خیال می‌کنم معنایشان را می‌دانم و می‌شناسمشان اما وقتی با آن‌ها مواجه می‌شوم می‌فهمم معناهای دیگری هم دارند که پیش از این با آن آشنا نبوده‌ام.

بهاری که گذشت به طرز عجیبی خیالم تخت بود که خدا خودش آنچه می‌خواهم برایم فراهم می‌کند. مرا در موقعیتی که تصور می‌کنم مطلوب است، قرار می‌دهد. اما تابستان گذشت و اتفاقی نیفتاد و من هم تا حدی بی‌خیال آن آرزو شدم. لااقل برای مدتی.

تا اینکه ناگهان در اوایل آبان پیشنهادی با همان شرایطِ به ظاهر دلخواه به دستم رسید و پذیرفتمش: دبیری در درس دلخواه و محبوب نگارش.

با ذوق و شوقِ زیادی سر کلاس‌ها رفتم و تازه آنجا بود که دانستم خود را در چالش جدیدی انداخته‌ام. همه چیز مطابق تصورم بود جز یکی دو چیز. من باید از پس مسئله جدیدی برمی‌آمدم. پس لابد حکمتی در مواجهه با هر یک از این چالش‌ها وجود داشت. من باید درس تازه‌ای می‌آموختم.

حالا هر روز چند صفحه از کتاب هنر معلمی را می‌خوانم. شبانه‌روز در حال برنامه‌ریزی برای کلاس‌ها هستم. ایده‌ها بر من هجوم می‌آورند و دیگر می‌دانم داشتن ایده‌های جذاب کافی نیست، بلکه چگونه اجرا کردن آن و همراه کردن دانش‌آموزان با آن ایده‌ها هم بسیار مهم است.

امید دارم که از پس این چالش بربیایم. نتیجه هر چه که باشد من تلاشم را می‌کنم و تجربه‌ای تازه به دست می‌آورم. تجربه‌ای که مطمئنم جز با قرار گرفتن در کلاس درس، به دست نمی‌آمد.

۰۳/۰۸/۲۳
یاس گل

نظرات  (۹)

۲۳ آبان ۰۳ ، ۱۹:۲۳ شبکه اجتماعی ویترین

سلام

ایام به کام

دعوت می کنم برای انتشار سریع و ساده خاطرات و یادداشت ها و ارتباط سریع با مخاطبین وبلاگ از شبکه اجتماعی ویترین استفاده نمایید

+ اکنون نام کاربریتان ازاد است

دانلود از کافه بازار

https://cafebazaar.ir/app/ir.vitrin.app

+ در ویترین نیازی به فالوور یا ممبر ندارید.

با سپاس

موفق باشی خانوم معلم:)

پاسخ:
ممنونم ازت. سلامت باشی 🙏🙂
۲۳ آبان ۰۳ ، ۲۳:۱۶ نـــرگــــس ⠀

که عشق آسان نمود اول...

ولی من مطمئنم از پسش بر میای :)

خدا رو شکر که خوبانی مثل شما معلم میشن :)

پاسخ:
واااقعا هم آسان نمود اول :))

ان‌شاء‌الله. ممنونم از لطفت و از اینکه روحیه می‌بخشی.
زنده باشی.

سلام

چه خوب. خوش به حالتون:))

پاسخ:
سلام. متشکرم. اگر بتونم با موفقیت به سرانجام برسونمش خوشحال‌تر خواهم بود.
۲۴ آبان ۰۳ ، ۱۷:۴۵ زری シ‌‌‌

به به 

پاسخ:
:) ممنونم

اوه چه جالب و هیجان انگیز. پس معلم نگارش شدی!

خیییلی تبریک میگم.

 یاسمن برادر منم سه ساله که معلم ادبیات و نگارشه. بعصی از متنایی که دانش‌اموزاش می‌نویسن به دل ادم چنگ می‌ندازه بعضیاشون ادمو به وجد میاره بعضیا حسابی ادمو میخندونه. اکثرا هم تو روستا تدریس کرده تو این سه سال حتی دانش آموز کوچ نشین هم داشته.. و و کلا خیلی خیلی خیلی جذابه هر کدام از نوشته های بچه ها و دیدگاه های منحصر به فردشون

 مطمئنم درباره بچه های تو هم همینطوره. حتما دانش آموزای توهم حرفای جالبی برای نوشتن دارن. امیدوارم کنار هم کلی رشد و پیشرفت کنید و کلی بهتون خوش بگذره.

+تولدت مبارک!

+اگر مشمول شرایطم ؛ رمز پست قبل پلیز.

پاسخ:
آخ چقدر جالب.
آره واقعا. من از شنیدن انشاء‌هایی که سر کلاس می‌خونن خیلی ذوق می‌کنم. برای همین هم پیشنهاد کردم دیگه توی کتابشون ننویسن. روی کاغذ بنویسن بدن من ببرم خونه چندبار بخونم.
ان‌شاء‌الله سال تحصیلی خوبی باشه.

+خیلی ممنونتم دختر. خوشحالم کردی.
+ می‌فرستم.
۲۵ آبان ۰۳ ، ۰۹:۱۹ زری シ‌‌‌

انشا میتونه همزمان هم درس زجر آورد هم درس گوگولی باشه . کاملا بستگی به عملکرد معلم داره . تجربه کردم 🫠

پاسخ:
می‌تونم درک کنم چی می‌گی. اگر معلم فقط خودش رو محدود به محتوای کتاب کنه احتمالا کسل‌کننده می‌شه. باید فعالیت‌های مرتبط با درس رو گسترش داد.

سلام عزیزم

انشاء و املاء رو حتما بدون همزه به بچه‌هات یاد بده. به قول شاگردبنّا با همزه فحش ناموسیه :)

اما دقیقا برای این اومدم وبلاگ که بگم ما مشهدیم، رفتیم دندون عقل بکشیم یادم اومد دندونت مشکل داشت. تو مشهد دکتر ابوالقاسم ادیب هم دستش خوبه هم تشخیصش درسته. کمی گرونه ولی می‌ارزه. صلاح دونستی تحقیقی بکن و برو بکش راحت شی.

موفق باشی عزیزم

پاسخ:
سلام. احوال شما؟ خوب هستین؟
چشم یادم می‌مونه این نکته رو. 😄
آخ آخ گفتین دندون عقل 🤦‍♀️ اتفاقا این روزها دوباره به فکرم افتاده برم دندان‌پزشکی‌. بیشترِ نگرانیم به خاطر همون دندونِ کناری عقله که انگار پوسیدگیش داره بیشتر می‌شه.
خیلی ممنونم از پیشنهادتون. یک جا نام ایشون رو می‌نویسم. ممکنه به کارم بیاد.
تنتون سلامت.
۲۵ آبان ۰۳ ، ۱۶:۲۸ روناهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

سلام. چقدر خوشحال شدم یاسمن :*) امیدوارم خوب پیش بره برات.

منم رمز پست قبل رو می‌تونم داشته باشم؟

پاسخ:
سلام عزیزم. ممنونتم. دعاگوم باش.
آره می‌فرستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">