پالایندگی عشق
همیشه تصور من از مهرورزیدن و دوست داشتن این بوده است که آدمها وقتی عاشق میشوند، زیباتر میشوند.
بله. من همیشه درباره عشق اینطور اندیشیدهام.
اما امروز دو سه بار که نگاهم به خودم در آینه افتاد اثری از زیبایی ندیدم. آن وقت سوالی تازه برایم ایجاد شد. عشق، ظاهر آدم ها را زیباتر میکند یا روح آنان را؟
احتمالا روح آنان را. وگرنه انسان عاشقِ پریشانحال که از خواب و خوراک افتاده است، با آن رنگ پریده و رخِ همچون زعفران، با آن قامت خمیده از به دوش کشیدن بار سنگین عاشقی کی و کجا زیباتر میشود؟
حالا سوالی دیگر. معشوق زیباروی بلندمرتبه حق دارد که چنین عاشقی را نبیند و نخواهد. مگر نه؟
مگر آنکه معشوق به جای آنکه به تماشای جسم و کالبد خاکی و فانی عاشق بنشیند، روح عظیم و پاک و طاهر او را نظارهگر باشد.
کجاست چنین معشوقی؟
+ تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم * تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
به نظر من زیباترین وجه ظاهری یه عاشق نگاهشه ... چند روز پیش داشتیم از یه جایی رد میشدیم یه آقایی از ماشین پیاده شد که بره سمت یه خانومی که منتظرش بود، من به همسرم گفتم کاش فقط نگاهش رو میدیدی... شوق، مهر، عشق ... نمیدونم دقیقا مخلوط چه چیزایی بود ولی بی نظیر بود:)