مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

حاضرِ غایب

بله! شاید دیگر نتوانم در این دنیا با تو خاطرۀ جدیدی بسازم گل مینا، اما در خواب‌های شبانه‌ام هنوز مشغول خاطره‌سازی‌ام.

مثل دیشب که تو را در خانه‌‌ات دیدم. بقیه را نشان می‌دادی و با دلتنگی می‌گفتی: «آن‌ها مرا نمی‌بینند. تو مرا می‌بینی. فردا بیا.» و من گفتم: «می‌آیم.» به این فکر می‌کردم که اگر این‌بار خانه‌تان بیایم واقعا می‌بینمت؟ گفتم: «راستی یادت هست هر وقت خانه‌تان می‌آمدم دم در می‌گفتی قربان گونه‌هایت بروم و دستت را این‌شکلی روی گونه‌های خودت می‌گذاشتی؟»

گفتی: «یادم است.»

چه خوب که هنوز در خواب‌هایم حاضری.

۰۴/۰۲/۰۱
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">