مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۵۷ ق.ظ

بی‌خود

راستش دیگر‌ نمی‌دانم چه بگویم. نمی‌دانم از چه بنویسم. فقط می‌دانم مدتی است که دیگر من اینجا نیستم. من در این قالب نیستم. در همین جسم نحیفی که از نازکی به خیال می‌ماند.

اصلا خودم را نمی‌بینم. خودم را گم کرده‌ام، جایی جا گذاشته‌ام. انگار دیگر منی وجود ندارد که بیایم و برایتان از او و تلاش‌هایش، از اتفاقات روزمره یا موفقیت‌های جدیدش بنویسم.

نسخه دیگری از من در قید حیات است و به نظر می‌رسد آن نسخه پیشین برای مدتی به خوابی عمیق فرورفته است.

من معنی این بیت را در همین چند ماه فهمیدم و زندگی‌اش کردم:

با تو خودی من از میان رفت

این راه به بی‌خودی توان رفت

۰۴/۰۲/۱۵
یاس گل

نظرات  (۱)

به خودت زمان بده عزیز من ... همیشه اینجور موقعا به دخترکم میگم اینم بخشی از زندگیه ... و ما ناگزیریم به گذر ازش... از راه دور بغلت میکنم دختر صبور و همیشه در حرکت :)

پاسخ:
ممنونم...ممنونم که همیشه با پیام‌های دلگرم‌کننده‌ات اینجایی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">