تویی که ایستاده ای
و حالا این منم...دلتنگ و بی قرار.
منی که تنها با تو نسبم به ایرانی بودنمان شد و نه هیچ نسبتی دیگر...
منی که این تو برایش اسطوره گشت ... و بزرگ...
این بزرگ را به معنای واقعی کلمه بزرگ قرائت کن.
این منم....که حالا گذر از پل تقاطع کارگر -حکیم،گذر از محدوده ای که به نام توست،به نام داریوش شهید،به نام دانشمند شهید،رضایی نژاد بزرگ،می شود بهانه ای برایِ...
بغض،
آه،
اشک،
باران....
بهانه ای برای ختم تمام نشانی ها به سمت تو.
حوالی آن محدوده همیشه هوا بارانی است.
و هرگز نیاز به هوایی ابری نیست.
رد اشک های مرا که دنبال کنی می رسی به من...منی که تمام شد...منی که با تو تمام شد!
و حالا این منم....که حتی به وقت خواب،با رویای تو چشم هایم...تر...می شود...
براده های یک ذهن:
و بعد تو بر نفرتم از دشمن افزوده شد...
آن سوی روزنه:
بخوانید:[نامگذاری پل تقاطع کارگر-حکیم به نام شهید رضایی نژاد]
دیشب که تو ترافیک اتوبان همت گیر کرده بودم و تابلوی هر تهرانی یک درخت رو دیدم یادت کردم:)
از طریق صفحه اینستاگرام خانم دکتر پیرانی هم ماجرای نامگذاری رو فهمیدم
اتفاقا دیشب هم از همین جا رد شدیم اما به دلیل تاریکی هوا و اینکه خاطرم نبود تابلو رو ندیدم!این دفعه که رد شدم دقت خواهم کرد:))
.
.
#تهران
#شهری - که - دوستش - دارم
.
.