مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

ستاره‌های سرخ

توی اتاق نشسته‌ام که دوباره صدای انفجار می‌آید. بلند می‌شوم و به پذیرایی می‌روم.

چند لحظه بعد، دوباره به اتاق برمی‌گردم و قرآن را برمی‌دارم. آن را باز می‌کنم. سوره ابراهیم می‌آید: هیچ‌چیز در آسمان و زمین بر خداوند پنهان نیست...یقینا پروردگارم شنونده دعاست...و خدا را از آنچه ستمکاران انجام می‌دهند بی‌خبر مپندار.

پشت پنجره می‌روم. به آسمان خیره می‌شوم. دو ستاره سرخ را در حرکت می‌بینم که همان‌جا توی آسمان، قبل فرودشان به خاک ایران خاموش می‌شوند.

۰۴/۰۳/۲۴
یاس گل

نظرات  (۱)

قرآن قلب آدمو تسکین می‌ده..

یاسمن اگه تونستید بیاید شهرستان. تونستید بیاید حوالی ما هم قدمتون رو چشم خداشاهده خوشحال میشم کاری از دستم بر بیاد.

 من برگشتم شهرستان همسرم کرج/تهرانه...

 

پاسخ:
اطراف ما هم هرکس جایی داره از تهران می‌ره....
زینب مراقب خودت باش. و دعا کن برای ما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">