مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۵۳ ق.ظ

دیار عاشقی‌هایم

خوابیم که حملات شبانگاهی آغاز می‌شود. خواهرم از خانه خاله تماس می‌گیرد و درباره صداها می‌گوید. مادر توصیه می‌کند صداها را رها کنند و بخوابند. پس دوباره می‌خوابیم.

دیری نمی‌گذرد که با حمله بعدی بیدار می‌شویم. دوباره می‌خوابیم. حمله بعد. بیدار می‌شویم. این‌بار صداها نزدیک‌ترند. انگار همین‌جا بالای سرمانند.

صبح که می‌شود، سر و صدا می‌خوابد. می‌رویم کارهایمان را انجام دهیم. صف‌های پمپ بنزین طویل است.

در فروشگاه، خانمی از فروشنده می‌پرسد فردا مرغ یخی نمی‌آورید؟ فروشنده می‌گوید خانم اصلا نمی‌دانیم فردا زنده‌ایم یا نه. زن می‌گوید: ای بابا. ما جنگ هشت‌ساله را دیده‌ایم. فروشنده می‌گوید: آن جنگ با این یکی فرق می‌کرد. بعد به مردی که سمت راستش ایستاده می‌گوید می‌ترسم منازل مسکونی را هم مثل غزه بزند.

که زده است.

اینستاگرام، تلگرام و واتس‌اپم قطع است. فقط اعلان پیام‌ها را می‌توانم ببینم. البته اگر هم وصل بود کسی با من کاری نداشت. یعنی با حال و احوالم کاری نداشت. با مرگ و زندگی‌ام. به جز سردبیرمان که از اصفهان جویای حالم است.

دیار عاشقی‌هایم همایون شجریان را گوش می‌کنم. گریه‌ام می‌گیرد. دلم برای خودم می‌سوزد. با خودم می‌گویم اگر بمیرم هم شهید شده‌ام: مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ، ماتَ شَهیدا.

پس از مرگم، مرا یاد خواهی کرد؟ دلتنگ من خواهی شد؟

نمی‌دانم...نمی‌دانم...

 

+دیار عاشقی‌هایم

۰۴/۰۳/۲۵
یاس گل

نظرات  (۲)

خداییش این وسط عاشقها....

فقط عاشقها

 

کلا پشت باقی مردم هم به عاشقها گرمه 

و هر کاری از عاشقها برمیاد

پاسخ:
گاهی فکر می کنم اگر خطوط ارتباطی قطع شه عاشق‌ها از حال محبوبشون چطور باخبر می‌شن و چطور در بحبوحه جنگ این بی‌خبری رو تحمل خواهند کرد...
امیدوارم خداوند نیروهای غیبی خودش رو به این جنگ بفرسته تا سرنوشتی روشن برای همه و برای دنیا رقم بخوره

اومدم احوالتو بپرسم یاسمن با پستت مواجه شدم و گیجم کرد..

مال امشبه. درسته؟

هنوز ۲۶ خرداد نشده که..

یاسمن تو رو خدا اگه میتونید بیاید بیرون 

پاسخ:
سلام زینب
چه عجیب!
آخه تاریخش رو منم الان دیدم!
یعنی این پست رو فردا نوشتم؟؟! 😦

خانواده قصد خروج ندارن. مگر اینکه شرایط بدتر بشه... دعا کن لطفا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">