داغ غفلت
دارم در اینستاگرام میچرخم و پستها و حلقهفیلمهای محرمی یا ادبی را نگاه میکنم که ناگاه عکس نامربوطی برایم نمایش داده میشود. برای دیگربار، پسند او را پای چنین پستی میبینم. از همان مجموعه پستهای نامقبولِ نامحمود که چندی پیش هم از مواجهه با آن غافلگیر شده بودم.
دوباره میشکنم. ناامید میشوم. به خشم میآیم. گزینه علاقهمند نیستم را فعال میکنم تا لااقل چنین پستهایی دیگر برای من نمایش داده نشود.
دُژَم میشوم. بیتابی میکنم. به نرگس پیام میدهم و میگویم اگر یکبار دیگر نزدت آمدم و از او سخن گفتم یک چیزی به من بگو. دیگر حتی نمیخواهم درموردش با کسی صحبت کنم.
دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه را میخوانم: دعای آن حضرت هنگام مشاهده گرفتاری یا رسوایی گناهکاران.
و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن، که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم...
بعد وارد سایت کآشوب میشوم و این اندوه عمیق را با شنیدن مداحی و مناجات تا حدی از دل میزدایم.
میدانم. میدانم همه خطاکاریم و خداوند پردهپوش. میدانم هیچکس در امان نیست از لغزش و ناصواب، اما...
رو به خدا با گلایه میگویم: آخر خدایا! من این درد را به که بگویم؟
چیزی نمانده تا شام غریبان. و من با امام حسین (ع) قراری دارم.
خوب میدانم که از شام غریبان به بعد خیلی چیزها در من تغییر خواهد کرد... میدانم و به آن امیدوارم.
التماس دعا.
به دل ما اندکی صبر سحر نزدیک است
خدا یه عده رو با غفلت آزمایش میکنه و یه عده رو با چشم باز
یه عده با دلی پرپر شده و عده ی دیگری با عقلی که برتری میجوید
به لطف نگاه حضرت آقا امام حسین خدا فرج و گشایشی در حال شما و همه ی ما محتاجین بفرماید ان شالله