مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۰۱ ب.ظ

صبر بی‌حاصل

زنگ خورده است. یکی از دانش‌آموزان می‌آید و می‌پرسد: به نظر شما بهترین شعر کدام است؟

به باغ همسفرانِ سهراب سپهری در خاطرم می‌آید و زمزمه می‌کنم:

 

صدا کن مرا!

صدای تو خوب است.

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید...

 

برق رفته است.

از داخل دفتر می‌آیم توی راهرو. چند دانش‌آموز دور پیانو جمع شده‌اند و یک نفرشان قطعه‌ای می‌نوازد. ترمه را می‌بینم. می‌آید جلو. می‌گویم: گلستان‌خوانی‌تان چطور پیش می‌رود؟ (قبل‌تر گفته بود هر شب با پدرش سعدی و حافظ و خیام می‌خواند.)

می‌گوید: خوب است. پدرم می‌خواهد برایم تولدم به من مولانا را هدیه دهد.

این را چندان با رضایت نمی‌گوید.

می‌پرسم: پدرت ادبیات خوانده است؟

می‌گوید: نه، ولی خیلی به ادبیات فارسی علاقه‌مند است و می‌خواهد مرا هم مثل خودش بار بیاورد، اما...

با خودم فکر می‌کنم نکند من هم یک روز بخواهم فرزندی شبیه خودم تربیت کنم و او مایل نباشد که علاقه‌مندی‌های مشترکی با من داشته باشد.

یک نفر از بچه‌ها بعد از کلاس می‌آید و از این گله می‌کند که من اغلب او را نمی‌بینم. می‌گوید هر چه دستم را بالا می‌آورم، چون آن ته نشسته‌ام حواستان به من نیست. اتفاقا دانش‌آموز خوبی هم هست. از او عذرخواهی می‌کنم و می‌گویم از این به بعد بیشتر حواسم به تو خواهد بود.

در مسیر برگشت، همان‌طور که از شیشه پنجره، باد می‌وزد بر من، چند خطی از رمان غروب پروانه را می‌خوانم و بعد به بیرون نگاه می‌کنم. دوباره روزهای رنج‌آوری که بر من گذشت را به خاطر می‌آورم. بعد، اشک توی چشم‌های می‌دود. اما نمی‌گذارم روی صورتم جاری شود. صبوربودن من بی‌نتیجه ماند. و همه‌ی همه‌ی آن تلاش‌ها...

 

صبوربودن ما بی‌نتیجه خواهد ماند

تو با گذشت زمان باوفا نخواهی شد

۰۴/۰۵/۱۵
یاس گل

نظرات  (۳)

۱۵ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۱۲ شبکه اجتماعی ویترین

سلام

ایام به کام

دعوت می کنم برای انتشار سریع و ساده یادداشت ها و ارتباط سریع با مخاطبین وبلاگ از شبکه اجتماعی ویترین استفاده نمایید

+ اکنون نام کاربریتان ازاد است

دانلود از کافه بازار

https://cafebazaar.ir/app/ir.vitrin.app

با سپاس

بیا برات یه چایی بریزم... خسته نباشی.

پاسخ:
دستت درد نکنه.کمرنگ باشه بی‌زحمت.

آخ .... با گذشت زمان

برات آرزوی بهبودی همه زخمها و خاطره ها رو دارم

باید شکسته های این دل رو به هم چسبوند و محل شکستگی رو با پودر طلا تزئین کرد

شکسته اش بسیار قیمتی تره دلی که شجاعت دوست داشتن و صبر شکستن برش وارد شده

پاسخ:
سربلندم و خرسند که توی این آزمون پذیرفته شدم. و امید دارم روزی که دور نیست شفا پیدا کنم.
متشکرم از همدلی‌ات.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">