مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۸ ب.ظ

وارستگی

به قصد خرید دو کتاب که در کتابفروشی‌های اطراف پیدا نمی‌شد، سوار مترو شدم و به ایستگاه مرزداران رفتم. از کنار کافه‌های کوچک رد شدم و به کتابفروشی رسیدم.

کتابفروش را می‌شناختم. پیش‌تر او را در یک گروه کتابخوانی دیده بودم. البته چندسالی از آن گردهمایی‌ها می‌گذشت و او مرا به خاطر نداشت. پس خودم را معرفی کردم و به جا آورد.

جای کتاب‌ها را حفظ بود. با یک حرکت کوچک دستش را داخل قفسه می‌برد و کتاب‌ها را بیرون می‌کشید. بعد هم گفت بگذار کتاب‌هایت را درون ساک‌های پارچه‌ای‌مان بگذارم که مخصوص مشتری‌های خاص ما است.

با مسرت از آنجا بازگشتم. یکی از کتاب‌ها را با کاغذ کاهی و بند کنفی و بریده‌ای از یک شعر بسته‌بندی کردم تا به دوستی هدیه کنم.

اما دومی... دومی را همین دیشب باز کردم و گوشه‌ای از آن را خواندم. دانستم که فیلمی درباره شخصیت کتاب ساخته‌اند. فیلمی قدیمی. امروز نشستم و تماشایش کردم. زندگی یک قدیس ایتالیایی بود. یک‌بار دیگر از خدا خواستم تا مرا هم از بند تعلقاتی که آزارم می‌دهد خلاص کند. از او خواستم مثل آن قدیس، مثل بزرگانمان، آزاد و رها باشم. جز او طالب مهر کسی نباشم و در عوض بر همه مخلوقاتش مهربان باشم.

دختری که در فیلم به گروه قدیس پیوسته بود، گفته بود: دیگر نمی‌خواهم درک شوم، بلکه می‌خواهم درک کنم. دیگر نمی‌خواهم کسی عاشقم شود، بلکه می‌خواهم عاشق شوم.

من نیز. من نیز در دعاهایم همین را از خدا خواهم خواست...

۰۴/۰۶/۲۸
یاس گل

نظرات  (۲)

۲۸ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۴۶ سارا سماواتی منفرد

سلام چه خوب کتابفروشی آموت و آقای علیخانی دوست داشتی یا همان عمو سیبیلو ( البته این اسم را من رویشان گذاشتم ). اولین بار هست که اینجا می آیم و فعلا غرق در کلماتم ((-:

پاسخ:
اِ پس رفت‌وآمد دارین به آموت که بدون اشاره من و بر اساس موقعیت و مختصات متوجه شدین کجا رو می‌گم. 😅 خرسندم از حضورتون.
۲۹ شهریور ۰۴ ، ۰۸:۵۰ سارا سماواتی منفرد

بله زیاد می رفتم ولی الان چندین سال هست که نرفتم و شروع مجدد کتابخوانی بعد از یک دوره دوری از کتاب ها را مدیون عمو سیبیلو هستم 😊

پاسخ:
چقدر عالی. خوشحالم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">