چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ
از تهی سرشار
ساعت به دو ظهر نرسیده است و نور خورشید از لابهلای پرده روی روتختی افتاده است.
نسیمِ آرام و مُوَقّر پاییزی گاه پرده را اندکی عقب میراند و سپس دوباره به پیش میکشد.
کتاب فلسفهای برای زندگی را کنار تخت رها کردهام و به قطعات آلبوم Belles Rives گوش میدهم.
تهیام. در این لحظه تهیام و روانم در نیمروزِ بیست و چهارم مهرماه در آرامش است.
چند شبی میشود که کمتر خواب تو را میبینم و این خوب است...
از تهی سرشار
جویبارِ لحظهها جاریست.
مهدی اخوان ثالث
۰۴/۰۷/۲۴
وای منم تهی شده ام
احتمالا از همون چیزی تهی شده ام که تو
من نمیخواهم این وضعیت رو
بهش عادت ندارم
خابالودم می کنه
گم میشم