مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ب.ظ

یک خانوم خانه دار

از یک جائی به بعد احساس کردم که کمی دیر است.دیر است برای آنکه تازه وارد آشپزخانه شوم و این بار نه فقط برای صرف غذا بلکه تهیه غذا!

کمی دیر است اما هنوز وقت هست.

این شد که رفتم پی کتاب آشپزی و دستور پخت ها.

آن روز دریافتم که آشپزی فقط دستور پخت نبود.

می خواهی آغاز کنی که ناگهان می بینی عجب!فلان ماده را در خانه نداری.پس باید به قصد تهیه مواد بیرون بروی یا آنکه بگویی برایت تهیه کنند.

بعد میرسی به دستور پخت.کافی است کمی کمتر یا بیشتر از آنچه نوشته شده است چیزی اضافه کنی.کار بالاخره در قسمتی از آشپزی خراب می شود.

بعد باید زمان بگذاری برای پخت آن.با حوصله تمام.وگرنه آشپزی ات چندان جالب در نمی آید.

و بالاخره غذا آماده شد...اما...

نگاه می کنی و می بینی تازه وقت آن است که به وضع سینک ظرفشویی برسی.شست و شوی ظرف هایی که در حین آشپزی کثیف شد.

آن وقت سفره را پهن کنی و همه را صدا کنی برای صرف غذا و با اینکه خسته ای اما به روی خود نیاوری تا که چه؟تا همچنان شاداب جلوه نمایی...

آشپزی آسان نیست.حوصله می خواهد.دقت می خواهد.عشق می خواهد...

و جالب تر آنکه این تنها یکی از کارهای روزانه یک خانوم خانه دار است.تنها یکی از کارها...

حالا یک نفر با من بگوید یک خانوم کارمند چطور می تواند بعد از گذران یک روز کاری سخت در بیرون خانه،هنگام ورود به خانه این همه انرژی برای خود نگه داشته باشد تا نکند یک وقت آقای خانه و فرزندها صدایشان در بیاید. که چرا خانه مرتب نیست،غذا حاضر نیست،بانشاط نیستی و ... ؟!چرا برخی حواسشان نیست که او یک زن است و لطیف.که خانه داری برای خود شغلی است.همسرداری و تربیت فرزند نیز.

لطفا خانه داری را کمی بیشتر جدی بگیرید.


براده های یک ذهن:

حضور در اجتماع برای تو زن خیلی هم خوب است.کار کردن در شغلی که به آن علاقه مندی نیز...اما حواست باشد کار اول تو و مهم ترین کارت در داخل خانه است.اگر به آن تمام و کمال رسیدی سراغ کار دیگر هم برو.


۹۵/۰۲/۲۷

نظرات  (۱۱)

۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۱ ساتیا سخی پور
افرین خیلی خوب نوشتین
۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۰ دریا _ گاه نوشته های من
به موضوع خوبی اشاره کردید، واقعا سخته کار بیرون و خانه داری، من که خانه دار نیستم ولی چند سال مستقل زندگی کردم خودم و خودم بودم باز سخت بود گاهی کم میاوردم، معمولا خانمهای شاغل شب غذای روز بعد آماده می کنند یا آخر هفته چند نوع غذا درست می کنند برای طول هفته، اما شاداب بودن یه موضوع دیگه ست، مگه زندگی ماشینی این زمونه رمقی برای آدم میذاره، تازه اگه بچه داشته باشی دیگه هیچی، من خودم امروز رفتم مدرسه، برادرزاده م پیش مادرم بود وقتی برگشتم دیدم خونه را بمب زده با اینکه خسته بودم نشستم همه جا را مرتب کردم تازه مادرم غذا درست کرده اما من هنوز خسته  هستم...
پاسخ:
همین رو میخوام بگم
باید درک کرد حجم کارهای یک خانم رو
حجم کارهای خانه به خودی خود کم نیست‌.حالا شغل دیگری هم اضافه بشه بیشتر....
ممنون.خیلی عالی بود
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۰ رضوان ِ رضوان
لایک خیلی بسیار ...
۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۲ سیدمهدی حاجی آبادی
:) عالی
خدا به دادم برسه :)
و همین طور هر شغلی مناسب یه خانم نیست!

به فرموده امام راحل از دامن زن،مرد به معراج می رود...
Action requires knweoedgl, and now I can act!
¡Mecachis! otra vez tarde. Con lo que a mí me gusta don Alejo.Es que me ha dado por hacer caso de los consejos de y no paro en casa ni para comer.Corro a ponerme al día con el resto de tus entradas. Eres tan fecundo que voy a tener que quedarme otra noche sin doj.er...ri,je..mes bromaUn abrazo,
دوست داشتم یکی از همین خانوما باشم.از همینا که صبح به صبح چرخ دستیشون رو برمیدارن میرن سبزی و نون تازه به اندازه همون روز میگرن.بعد از صبح با دل درست میشینن پای تلویزیون و سیب زمینی و پیاز خورد می کنن.ظهر وقتی مردشون بر میگرده براش حوله میارن و مجبورش میکنن با پاهای شسته بیاد رو قالی های گل دار صورتیش.خیلی دوست داشتم سفره رو خیلی قشنگ بچینم روبه روی حیاط پر از شمعدونیمون.....اینا خیلی قشنگه.ولی نمیشه.انگار که منو برای این چیزا نساختن اصلا.شاید انتخاب راهم منو تا آخر در حسرت یه روز اینطوری بذاره:(خیلی ها نمیتونن.خیلی ها وقت ندارن ولی دوست دارن
پاسخ:
البته از تو چه پنهون منم فقط دلم خواست اینطور باشم ولی اصلا سختمه...این همه وقت آزاد دارم بلند نمیشم یه چیز ساده درست کنم
یاسمن فکر کنم قبلا برات گفتم از دست پخت خوبم :دی

من در طول سال اغلب به خاطر درسم نمی تونستم خیلی آشپزی کنم ولی خب الان که تابستون شده من بیشتر وقت ها نهار را درست میکنم...تازه یه عصرونه ی خوشمزه هم تدارک میبینم!

من آشپزی خیلی دوست دارم و از ابتدای تیرماه هم شروع کردم به پخت نان خانگی در فر!مثلا شیرمال و دونات..گاهی هم ذرت مکزیکی و هر هفته هم پیتزا یا لازانیا...

خلاصه اینکه امدوارم یه روزی دستپخت من رو بخوری و منم برای خودم یه خانوم خوبی شده باشم :دی

پ.ن:یاسمن،میگم دختر به کتاب آشپزی دست نزنی بهتره!من همه غذا ها رو از مامانم یاد گرفتم و بعد خودم درست کردم...با سلیقه خودم!
پاسخ:
آره آره یادمه متینا.برعکس من :/ 
خیلی هم عالی.شاید اولین دیدارمون شد یه چیزی از دستپختت هم بخوریم :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">