دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ب.ظ
کتاب های خاکستری
از همان روز که کتاب را در مطب دکتر باز کردم و شروع کردم به خواندن آن،فضای سیاهی آرام آرام از کتاب بیرون خزید.
در ابتدای امر تا رسیدن به صفحه دوم گمان می کردم یک کتاب سرشار از حس های خوب را انتخاب کرده ام.
اما از صفحه دوم به بعد اینطور نبود.
میشد که بوی ناخشنود دود و خاکستر را اطرافت حس کنی و سرفه کنی از تیرگی داستان.
با این همه امروز هم کتاب را باز کردم.این بار در خانه.
باور کنید به یک جایی از داستان که رسید با خودم گفتم ولش کن.اصلا نخوان...
ولی از عادات خوب یا بد من این است که باید کتاب را به آخر برسانم.
البته احتمالا با یک ماسک بر صورت برای جلوگیری از ورود سیاهی ها به مجاری تنفسی ام...!!!!
۹۶/۰۵/۰۲