کمدیِ کپسول
کپسول را می اندازم توی یک کاسه آب و چند ثانیه ای همین طور نگاهش میکنم.
رو میکنم سمت خواهرم و می گویم:می خوام ببینم کپسولا تو معده مون چه شکلی باز میشن!
کم کم رنگ قرمز کپسول(شاید هم زرشکی)داخل آب،آزاد می شود.
کاسه را کمی تکان می دهم و رنگ بیشتری آزاد می شود.می گویم:پس وقتی معده تکون بخوره قرصه زودتر باز میشه.چه جالب!
و ادامه می دهم:پس وقتی کپسول می خورم باید یه کم تکون بدم خودمو!سریع نخوابم!
کاسه را رها می کنم و می روم سراغ کار و زندگی ام.
مادرم می گوید:آخه چه کاریه ببینی کپسول چطور وا میشه؟
***
فکر میکنم بیشتر از یک ساعت،شاید هم دو ساعت گذشته باشد و کپسولِ توی کاسه،فقط کمی باد کرده است و از ریخت افتاده.
و هنوز محتویاتش هم بیرون نریخته!
دوباره جوری که انگار دارم برای کسی توضیح می دهم می گویم:البته شرایط معده فرق میکنه ها!معده فرق میکنه.
و کاسه را تکان تکان می دهم به این خیال که شاید زودتر باز شود.
فایده ای نمیکند.
می روم سمت سماور.کمی آب جوش،داخل آب کاسه می ریزم و بعد ناگهان ... جیمبلی جیمبو!کپسول باز می شود.از هم می پاشد.تمام محتویاتش می ریزد بیرون و من فریاد می زنم:بااااااااااااااز شددددد!باز شد.هوووراااااا.
مفتخر به یک کشف علمی،رو به همان موجود خیالی می گویم:حالا فهمیدی چرا روش نوشته با آب گرم میل شود؟هیچ چیز تو این دنیا بی حساب و کتاب نیست دختر!هیچ چیز...