ما هیچ،او همه
خسوف...
دیشب وقتی لحظه به لحظه ی آن خسوف به تصویر کشیده میشد،یکی از شبکه های سیما خوش سلیقگی فوق العاده ای از خود نشان داد و این تصاویر را با آهنگ ماه من از حمید هیراد همراه کرد.
نمی توانم از حس و حال آن لحظه چیز زیادی بنویسم.
تنها یک لحظه خودم را در برابر دنیای عظیمی از شگفتی آفرینش احساس کردم.برای این جور لحظه ها در مراتب بالاتر و عرفانی تر،از عنوان مقام حیرت یاد می کنند.مقام حیرت.همان مقامی که پیامبر در دعای خود از خداوند میخواست که حیرتش را بیشتر کند.
این جور لحظه ها که من فقط شکلی بسیار کوچک از آن را می توانم تا حدی لمس کنم،جور عجیبی است.انگار یکهو از درون خالی می شوی.خالی.خالی و خالی تر...
انگار هیچ می شوی.
انگار می خواهی غرق در آن "همه" شوی...آن "همه" ...
براده های یک ذهن:
عشق تو شد دنیای من...پنهان من پیدای من