مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ب.ظ

منو این هوا تا کجا میبره

مرسوم نیست که در اعیاد از دردها نوشت...

با اینکه دردهای زندگی ام کم نیست اما میخواهم از شادی های روزهای اخیرم بنویسم.

مثلا از پارسای 4 ساله زندگی ام...

یا از بذرهای امیدی که در دل اطرافیانم کاشته ام... 

از لبخندهای کوچک امروز گرفته تا خنده های درشتی از ته دل برای فردا...

از دیدن کسانی که دوستشان دارم...

از انجام کارهایی که به من انرژی میبخشند...

از مردی که لحظه لحظه از حال شیعیانش با خبر است...

از خدایی که-درست بر خلاف آدم ها-تنهایم نمیگذارد...

 

سخن مسافر:"پشیمونم ولی بازم دلم قرصه یکی حالم رو میپرسه تو لحظه ای که شمع رو به بادم"

وقت است که باز آیی

سمن...در انتظار

عید همگی مبارک

۹۲/۰۸/۰۱
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">