مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

برخورد از نوع نزدیک

امروز توانستم سه تای آن ها را ببینم!
هرگز در عمرم به یکی از آن ها هم برنخورده بودم.اما در کتاب ها در موردشان چیزهایی خوانده بودم و می دانستم حلزون های بی صدف اند.می دانستم هنگام حرکت های نرم و آهسته شان،مایع لزجی از خود ترشح می کنند و در مناطق مرطوب زندگی می کنند.
تصور می کردم در منطقه ی آب و هوایی تهران،لیسه ها توانایی زندگی نداشته باشند و بیشتر در مناطق شمالی ایران پیدا شوند.اما امروز در یکی از بوستان های خوش آب و هوای تهران بالاخره برای اولین بار در عمرم با یک لیسه ی واقعی برخورد کردم.
در حال قدم زدن بودیم که کمی جلوتر از گام بعدی ام،چیزی روی زمین توجه مرا جلب کرد. از آن فاصله بیشتر شبیه باقی مانده ی خوراکی جات و میوه جاتی به نظر می آمد که آدم ها روی زمین پرت می کنند.قدمم را کمی آن طرف تر گذاشتم تا پایم رویش نرود که ناگهان احساس کردم حرکت بسیار نرم و آهسته ای در یک سوی آن می بینم.
ایستادم!
برگشتم!
خم شدم و با دقت نگاهش کردم.تصاویر سیاه و سفیدی که از لیسه ها توی کتاب ها دیده بودم جلوی چشمم آمدم و گفتم:لیسه! لیسه!
همراهانم ایستادند و گفتند:چه؟
گفتم:صبر کنید این یک لیسه است.یک حلزون بدون صدف.نگاهش کنید!
آن ها هم بار اولی بود که یک لیسه را از نزدیک می دیدند.ضمن اینکه اصلا نمی دانستند لیسه چیست.
لیسه همینطور که راه می رفت همان ترشح لزج را هم از خود به جا می گذاشت.کیسه ای برداشتیم و  در آن کمی آب ریختیم و آب را در اطراف لیسه خالی کردیم تا محیط اطرافش مرطوب تر شود.البته نمی دانم که آیا این کار واقعا لازم یا مفید بود یا نه.اما می ترسیدم قبل از آنکه خود را به جای امنی برساند،زیر پای عابران له شود.دلیل اینکه لیسه ها هنگام حرکت آن مایع لزج را ترشح می کنند از این روست که در تماس با سطح زبر زمین آسیبی نبینند.
در حین تلاشمان برای افزایش رطوبت محیط،آقایی کمی آن طرف تر از ما،با یک تکه دستمال،چیزی را روی خاک قرار داد و رو به خانواده اش گفت:زالوست!
تعجب کردم و رفتم نگاهی به آن موجود بیاندازم.اما او زالو نبود.او هم یک نوع دیگر از انواع لیسه ها بود.همراهم رو به مرد گفت:اما ایشان می گویند لیسه است.
مرد و خانواده اش نگاه گذرای مبهمی کردند و گذشتند.
در مسیرمان یک لیسه ی دیگر هم دیدیم که او هم شکلی متفاوت از آن دوی دیگر داشت.
بنابراین میشد حدس زد به دلیل بارندگی های اخیر تهران و افزایش سطح رطوبت،لیسه های بیشتری در آن محوطه در حال زیست باشند.
من از اولین لیسه ای که دیده بودم عکسی گرفتم اما احساس کردم تماشایش برای کسی که تا به حال عکس لیسه های تر و تمیز را ندیده،کمی چندش آور باشد.
به همین خاطر آن عکس را برای شما به اشتراک نمی گذارم اما یکی از همان عکس های اینترنتی تر و تمیز را اینجا می گذارم تا در آن انواع لیسه ها را ببینید و اگر روزی به یکی از آن ها برخوردید گمان نکنید که یک زالو دیده اید.




براده های یک ذهن:

مرا با یک موجود جدید رو به رو کرد.تنوع خلقتش را سپاس.

تصویر لیسه ای که از اشتراک آن اجتناب داشتم را می توانید اینجا ببیند:  اینجا

۹۸/۰۱/۲۳
یاس گل

نظرات  (۲)

چقد اینا رو باشکوه توصیف کرده بودی! در حالی که تو حیاط ما پر لیسه اس. همسایه هامونم که سبزی کاری میکنن تو حیاطشون، یه جور سم شیمیایی میزنن به باغچه که اینا نرن محصولشونو بخورن. 
البته من دوسشون دارم! همیشه خورشید که میزنه، یه رد براق رو روی خاک میبینی که میگه یه لیسه از اینجا رد شده!
پاسخ:
واااااااااای چه باااامزه
وای نیکو شما لیسه دارید؟
چقدر هیجان انگیز
چه تجربه ی جالبی بوده!
پاسخ:
خیلی متینا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">