مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۴:۲۲ ب.ظ

بی اینستاگرامی

هیچ وقت گمان نمی کردم که روزی دلم برای برخی صفحه ها هم تنگ شود...

 

براده های یک ذهن:

اتفاقا خوشحالم که دلتنگی را برای دیگر بار تجربه می کنم.آنقدر از یکدیگر باخبر بودیم که یادمان رفته بود گاهی برای هم دلتنگ شویم

۹۸/۰۸/۲۹
یاس گل

نظرات  (۴)

هیی! اینجا باز میشه! چه خوشحااالم

یاسمن بیا حالا گه وبت باز میشه بیشتر پست بذار ما هم بیایم هی کامنت بذاریم و دلمون خوش باشه:)

پاسخ:
وای آخ جووون فکر نمیکردم سر بزنی تو این روزای قطعی نت.فکر خوبیه.موافقم باهات.

یادمان رفته بود گاهی برای هم دلتنگ شویم:)

چه خوبه این جمله ات...

پاسخ:
وای چقدر خوشحالم که این روزا اومدی نظر گذاشتی.بلاگ داره روزهای فعال خودش رو می بینه 😅

به! چی فکر کردی! از اون موقع که فهمیدم وب تو بالا میاد نشستم آرشیو وبلاگتم میخونم:) 

الان اون گوشه ی وبت، زدم رو آبان ۹۶ و درباره نمایشگاه مطبوعات نوشته بودی و وجوج... و من فکر کردم چقدر عجیب که از همه اینا دو سال گذشته و اون موقع فکرشم نمی‌کردیم که دو سال بعد نمایشگاه مطبوعاتی وجود نداشته باشه

پاسخ:
جدی میگی؟نیکو نمی دونی چقدر کار خوبی کردی که به اینجا سر زدی.دلم برات تنگ شد.یه پست جدید دیگه هم گذاشتم که بیشتر موضوع برای صحبت پیدا کنیم.راستی چه کار میکنی این روزا؟

اینجوری به چیزایی کخ کمتر توجه میشه بیشتر توجه میکنن

مثل همین وبلاگ و کتاب و ...

پاسخ:
همینطوره...و میشه از همین دید مثبت بهش نگاه کرد و استفاده کرد ازش :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">