روزهای خوب
چطور می توانم چنین روزهایی را فراموش کنم؟چطور ممکن است در روزهایی که نیازمند دریافت دعاها و شنیدن جملات انگیزه بخش آدم ها هستم،این حضورهای ناگهانی و جملات آرامش بخش انسان ها را از یاد ببرم؟محال است.شدنی نیست.
روزی که نتیجه ی اولیه ی کنکورم آمد،بیش از آنکه از تماشای رتبه ام خوشحال باشم،دچار استرس شدم. می دانستم فقط رتبه آوردن مهم نیست.مهم مصاحبه است و قبولی در مصاحبه.
تمام روزهایی که گذشت را کمابیش در فکر کردن به اینکه "بالاخره چه خواهد شد؟"، "اگر نشد چه می شود؟" و ... گذراندم.
اما امروز پس از یک تماس تلفنی،یقین کردم که من از تماشای قسمت خوب ماجرا غافل مانده ام. من در طی این چند روز،محبت های خالصانه ای را از جانب بندگان خوب خدا دریافت کرده ام. من از مهر آدم های خوب سرریز شده ام.
هرگز در مسیر رسیدن به آرزوهای دیگرم،آدم ها با این کیفیت در کنارم نبوده اند.
یادتان هست که در چند پست پیش گفته بودم جز خدا هیچ کس را ندارم که مرا در رساندنم به آن آرزو یاری کند؟
حرفم را اصلاح میکنم : من خدا و دعای خیر همه ی بندگان خوب خودش را دارم. چه چیز فراتر از این؟
نتیجه ی کنکور ارشد امسال هر چه می خواهد بشود.روزهای خوب من همین روزهایند.
روزهایی که از تماشای این همه خوبی به گریه افتادم و خداوند را سپاس گفتم.
برای همه ی آن هایی که با امید دادن هایشان کنارم بوده اند،رقم خوردن زیباترین اتفاقات در زندگی شان را از خداوند طلب دارم.
تو خودت یکی از همون بنده های خوب خدایی مهربون ❤️🍀