آن کادر قرمز رنگِ مردودی
من برای دومین بار با آن کادر قرمز رنگ مواجه شدم.برای دومین بار مردودی ام را جلوی چشمم دیدم.
برای دومین بار نتوانستم با خبر خوش قبولی نزد خانواده ام روم.
به همه ی دوستانم پیام دادم. به همه ی آن هایی که با اطمینان می گفتند پاییز امسال تو دانشجوی آن دانشگاهی.به آن ها گفتم که چه دیده ام.
پدر و مادر و خواهرم گفتند:عیبی ندارد.مهدیه بانو گفت:اعتراض نمی زنی؟مادربزرگم زنگ زد تا احتمالا کمی با من صحبت کند. اما راستش دلم نمی خواهد با کسی در این مورد صحبت کنم.لااقل برای مدتی.
زینب پرسید:حالا می خواهی چه کار کنی؟ گفتم : نمی دانم. فعلا نمی توانم تصمیم بگیرم. نیاز به فرصت دارم.
نیاز به تسکین دارم.
به مرمت خویش از نو ...
سلام یاسمن
من امسال سومین باری بود که نرسیدم اما الان خوشحالم.
چونکه بهتر شد ،حتی شاید سال دیگه نخوام کنکور بدم و شاید سالهای بعد از این اتفاق خوشحال باشم.و تنها چیزی که این وسط آزارم میده نگاه اشتباه جامعه است نسبت به تحصیلات و نوع دانشگاه.امسال به دانشگاهی که از نطر علمی کمتره و رشته ای که تاحالا ازش خوشم نیومده رضا دادم چون انگار اینطور .....بهتره!خیلی بهتر.اگه خدام بخواد
وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ
برات اون چیزی رو آرزو دارم که خیره .