مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۵۹ ب.ظ

کتابِ خانم شافاک

سه چهار سال پیش کتاب ملت عشق را خریدم.اسفندماه بود.دو ماه بعدش کنکور داشتم.

حجم ملت عشق کم نبود و کنکور برایم واجب تر بود.هنوز چیز زیادی از آن کتاب پرطرفدار نخوانده بودم که همان طور نصفه نیمه و ناتمام، رهایش کردم تا به درس و کنکورم برسم.

***

 اسفندِ دو سال پیش بود.در یک دورهمی بودم.یک نفر آمده بود برای اجرای استندآپ کمدی.وسط اجرایش از سر مزاح به چهره ی آدم ها نگاه می کرد و می گفت:به شما می خورد فلان کتاب را خوانده باشید! بالاخره نگاهش به من افتاد.اولش نفهمیدم با من است یا پشت سری.آخرش هم نفهمیدم.ولی همان طور که نگاهش حوالی من بود،گفت:به شما می آید کتاب ذلت عشق! نه ببخشید ملت عشق را خوانده باشید.

آن روز با خودم گفتم:بالاخره کی می روم سراغش؟کی زمان خواندنش می رسد؟

***

حالا در شرایطی مشابه سه چهار سال پیشم.باز هم اسفند است.باز هم کنکور دارم.باز هم ملت عشق را در دست گرفته ام.خواندن کتاب الیف شافاک همزمان شده با خواندن گزیده ابیات مثنوی معنوی.اما تفاوت ماجرا این جاست:

دقایقی پیش،بالاخره تمامش کردم.من تمامش کردم.

۹۹/۱۲/۰۸
یاس گل

ملت عشق

نظرات  (۳)

۰۹ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۴۵ زینب عطائی

چقدر من این پستو میفهمم...

چه خوب که تمومش کردی! :)

پاسخ:
از اون کتاب هایی بود که خوندنش تموم شد ولی فکر کردن بهش تموم نشد

درووود بر تو یاسمن ✌🏻

چه خوب که تمومش کردی :)

منم میخوام توی عید بخونمش 

البته مردی به نام اوه هم همینطور 

پاسخ:
عید
چه فرصت خوبیه که بری سراغشون

ملت عشق =")

دوست داشتنیِ پر از خاطره :))

پاسخ:
آره واقعا 😄

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">