به پشت گرمی حرف های تو
چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مىگوید باش پس [بىدرنگ] موجود مىشود
آیهی 82، سورهی یس
ترجمهی محمدمهدی فولادوند
در جغرافیای من، جمعیت بسیاری ساکنند. اینجا هرگز خالی از آدم نبوده و نیست. هرچند قدم که برمیدارم به انسان جدیدی برمیخورم و فرصتهای بسیاری برای آشناییها و دوستیهای تازه مییابم. البته این چندان باعث خوشحالیام نمیشود، چون میدانم مردمی که در دنیای شلوغ اطرافم هستند، فقط گاهی و برای مدتزمان کوتاهی میتوانند زمان در اختیارم بگذارند و کنارم بنشینند. شانههای آنها خسته است. آغوششان کوچک است و دَرِ خانهها و پنجرههایشان تا ابد روی من باز نیست.
به همین خاطر است که با وجود زندگی میان انبوه آدمها، بازهم به سمت تو برمیگردم و سراغ تو را میگیرم. من به گوشهایت برای گفتن حرفها، به آغوشت برای پناهگرفتن در آن و به شانههایت برای گریستن نیاز دارم.
هروقت از اتفاقی ناراحتم یا از حادثهای در زندگی دلشکستهام، حرفزدن با تو و خواندن حرفهایت میتواند برای لحظهای، آسودگی و امیدِ اجابت را در دلم زنده و خستگی را از تنم بیرون کند.
من شاید از حرفزدن خسته باشم، از اینهمه پافشاریکردن روی یک خواسته یا تقاضای مکرر آن از درگاه تو، اما به پشتگرمی حرفهای توست که دست از دعاکردن برنمیدارم و همیشه امیدوارم خدایی که من او را میشناسم، برای هر مشکل، چارهای و برای هرمسئله، راهحلی نزد خود دارد. راه حلی که اگر همواره جویای آن باشم، پیش پایم خواهد گذاشت و به گشایشش، مرا روزی شیرینکام خواهد کرد.
روزنامه همشهری،هفته نامه دوچرخه،چهاردهم اسفندماه نود و نه
یاسمن قشنگ نویس :)