مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

پای این عشق اویس قرنت می مانیم

چشم هایمان کم سو شد ...تو را ندیدیم

تو را جایی میان مردم،میان آدم ها،میان این دنیا ... گم کردیم

بید صفتانه مجنون جلوه دادیم

لباس ایمانمان کم بود

به هر بادی که می وزید لرزیدیم ...

ما را برای حضور،برای ظهور،آماده ندیدی و رفتی ...

 

در نبود تو عهد بستیم ... عهد خوان تو گشتیم در این روزگار بدعهدی

ندبه کردیم ... ندبه خوان تو گشتیم در این روزگار فراق

قیصر نگران بود.نگران همین آمدن بی دیدن و رفتن ...

آقا!بین خودمان بماند ...حالا نگرانی قیصر،نگرانی این روزهای تمام شیعیان تو گشته است و تمام ... :

 

ای روز آفتابی

ای مثل چشمهای خدا آبی

ای روز آمدن

ای مثل روز آمدنت روشن

این روزها که می گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما با من بگو که آیا من نیز

 در روزگار آمدنت هستم ؟؟؟

 

پیشنهاد مسافر: نماهنگ تب هجران

۹۳/۰۳/۲۳
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">