مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
شنبه, ۵ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ق.ظ

من به تو بدهکارم

چشم هایم را پس از خوابی هشت ساعته باز می کنم.

از همان بدو بیداری،صدای گرشا رضایی توی گوشم است:

 

وقتی ریشه هام توی خاک توئه*همه دنیا رو حریفم یه تنه

من باید بالا بمونم تا ابد*وقتی پرچم تو پیرهن منه

 

صبحانه ام را می خورم و کلیله و دمنه می خوانم.بعد می روم سراغ تاریخ ادبیات.آرام ندارم.بی تابم.بلند می شوم و برای فاطمه یک پیام صوتی می فرستم و حرف های استاد هماپور را به خاطرش می آورم.در واقع با این کار دارم خیلی چیزها را برای خودم مرور می کنم.

سراغ پست های فروردین و اردیبهشت 97 می روم تا یادم بیاید آن سال قبل از کنکور چه حالی داشتم،با چه انگیزه ای پیش می رفتم؟

به فاطمه می گویم ما همیشه گله مندیم که چرا دختران و پسران باهوش و با استعدادمان می گذارند می روند خارج.کاش این گله را از خودمان داشتیم.کاش کمی هم سر خودمان فریاد می زدیم و می گفتیم:حالا تویی که مانده ای،چه گلی به سر مملکتت زده ای؟تو برای خاکت چه کرده ای؟

باز کسی که می رود آنجا و تحت حمایت کشوری دیگر به کار و تحصیل مشغول می شود،تمام تلاشش را می کند که به آنان ثابت کند در خصوص پذیرش و انتخاب او اشتباه نکرده اند.با پشتکار و تلاش شبانه روزی اش به آنان اطمینان می دهد که سزاوار حمایت هایشان بوده و هست و دارد از امکاناتشان به نحو احسن استفاده می کند.

ما چطور؟داریم دقیقا با سرنوشت و آینده ی خودمان،خانواده مان و کشورمان چه می کنیم؟اصلا از همین حداقل امکاناتی که در اختیارمان است چقدر دغدغه مندانه بهره برده ایم؟نکند پیش خودمان فکر می کنیم همین که اینجا مانده ایم و نرفته ایم از سر مملکتمان هم زیاد است؟کجای این طرز فکر از سر میهن پرستی است؟طرف حساب ما خاکمان است نه دولتمردانمان.

دلم می خواهد بارها و بارها پای نماهنگ شناسنامه ی گرشا رضایی و مصطفی راغب بنشینم و به خودم اجازه دهم ضربان قلبم مدام بالا و بالاتر برود،رگ غیرتم بیرون بزند و طلبکارانه از خودم بپرسم:تو چه کرده ای؟

من از میهنم چیزی طلب ندارم،از دنیا هم.

من همیشه بدهکار خودم و سرزمینم بوده ام.

 

براده های یک ذهن:

اگر این نماهنگ را هنوز ندیده اید از اینجا ببینید.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">