سلسله سوال های غم انگیز من از خودم
گاهی سوال های غم انگیز و ترسناکی از خودم می پرسم.مثلا اینکه:
اگر آن زلزله ی بزرگ تهران - که سال هاست از آن حرف می زنند - رخ دهد،آن وقت چه کسی به دنبال من و خانواده ام خواهد گشت؟
وقتی تمام شهر به ویرانه ای تبدیل شده و تمام خطوط ارتباطی قطع است چه کسی مرا به یاد خواهد آورد و دل نگران زنده ماندن و نماندم خواهد شد؟
چه کسی مدام برایم پیام می فرستد؟چه کسی از خوانده نشدن و نرسیدن پیام ها دچار استرس و دلهره می شود و خدا خدا می کند که زنده باشم و سالم؟
بعد از فکر کردن به این سوال ها به کسانی فکر می کنم که دوستشان دارم.بعد بغضی گلویم را می گیرد و می پرسم اگر زنده بمانم چقدر زمان می برد تا زندگی ام را از نو شروع کنم؟
راستش منم گاهی به این چیزا فکر میکنم.البته یه کم رئال تر.مثلا اگه من بمیرم کی به دوستای مجازیم (تو و آبان) خبر میده؟