مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۰۰ ب.ظ

به که می مانست؟

شبیهِ که بود و در زندگی ام به چه می مانست؟

به آفریده ای غایب،

به شخصیتی خیال انگیز،

که در میان سطورِ محو و خطوطِ ناپدید کتابی نفیس- لیکن از یادها رفته-

به هم زیستیِ با واژگان،

به حیاتی جاودان رسیده بود.

و من،تنها خواننده ی کتاب،

صفحه به صفحه،او را،

هر روز،

به عاشقانه ترین نگاه،به عاشقانه ترین کلام،

در برابر خویشتن مرور می کردم،

بی آنکه حواسم،

جمعِ فاصله های میانمان باشد،

و بی آنکه،به خاطر سپرده باشم،روزی،

در واپسین فصلِ به جا مانده از کتاب،

با به پایان رسیدن داستان،

هریک،ناگزیر به بازگشتیم.

بازگشت به جهان های مادری و جدا از همِمان.

با دست هایی خالی،

با قلب هایی آکنده از مهر و دلتنگی،

و مالامال از حسرت و آرزوی اینکه:

ای کاش،

این کتاب،

جلد دومی هم داشت.

 

 

 

۰۰/۰۶/۲۶
یاس گل

نظرات  (۳)

ای کاش

این کتاب،

جلد دومی هم داشت... :`(

پاسخ:
😔

من الان باز کردم این وویس رو... صداتون چقد قشنگههه :"")

پاسخ:
واقعا متشکرم. لطف دارین

صدای یاسمن :))))))))) 

پاسخ:
ارادت :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">