کِی؟
امروز ظهر وقتی به خانه بر می گشتم احساس کردم دیگر تحمل این شهر را ندارم.
خسته از شلوغی،خسته از ازدحام،خسته از تماشای بسیاری از چیزهام.
پس من کِی چمدانم را می بندم و از تهران می روم؟
کِی به شهر گمشده،ساده ،کوچک و به دور از هیاهوی خودم می رسم؟
کِی به قدر کافی بزرگ می شوم؟
کِی؟
جالبه خیلی از همسن و سالهای من تو دلشون غوغاست که کی میشه چمدونشون رو جمع کنن و برن تهران...