مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۲۷ ق.ظ

قربانگاه

دیشب،خواب منصور حلاج را دیدم.خواب روزهایی که زمزمه های "انا الحق" گفتنش،تردید به جان اطرافیان می انداخت.خواب میدان اعدام را دیدم.خواب چوبه ی دار.

پس از بیداری این کلمه به ذهنم آمد : "قربانگاه"

درد سنگینی روی سینه ام بود.مثل شب سختی که پشت سر گذاشتم از خدا مدد خواستم.کمی پای حرف های معنویِ این و آن نشستم و آرام گرفتم.

رفتم به انباری و یکی از کتاب های کنکور سال پیش را بالا آوردم تا به فصل اساطیر جهان مراجعه کنم و درباره ی چیزی که می خواستم،بیشتر و بیشتر بدانم.

بعد در گوگل منصور حلاج را جستجو کردم و در طاقچه،فصلی از تذکره الاولیای عطار را که به منصور مرتبط بود،دانلود کردم.

۰۰/۰۷/۱۶
یاس گل

نظرات  (۱)

سلام

خواب منصور حلاج، نیاز به حلاجی ندارد. :)

 

فنای فی الله باشید ان شاءالله.

پاسخ:
ان شاء الله . آمین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">