شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۴ ق.ظ
آه و آتش
گفتم《دوستت دارم》
و به جای آه،
آتش از سینه ام زبانه کشید.
فروغِ تو در من گرفت و تن،
به پیچ و تاب،به دگرگونی رسید.
ستاره ای از کهکشان فرود آمد وَ مرا به ماورای رویاها برد.
به خود آمدم دیدم،که نه از خاکم،وَ نه از آتش.
دیدم،همه تن حرفم،نامم،
پُرم از یاد تو.
۰۰/۰۹/۰۶
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ، دلم صابر نیست ...
یادش بخیر جودی ا بو ت را