مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
يكشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۰۳ ب.ظ

تارِ عنکبوت

آنجا کجا بود؟انگار در هتلی بودم.

خواب می دیدم آنجایم و تو هنوز به من پیام می دهی. من از پیام هایت آشفته بودم.
خواب می دیدم که درِ اتاقم را می زنند و نامه هایی به دستم می رسد و من دعا می کنم هیچ یک از آن نامه ها از جانب تو نباشند.
در خواب،تارهای نازک و سفیدِ عنکبوت مثل سیم تلفن حامل پیام هایت بودند.
تارها دور تا دور اتاق پیچیده بودند،به چراغ بالای سرم و به تِلی که روی سر داشتم.

تل را که بر می داشتم از تارها جدا می شدم.

 

ببین چطور به زندگی ام تنیده ای

۰۱/۰۱/۲۱
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">