مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۵۹ ق.ظ

روزهای متفاوت

چقدر زود گذشت.چقدر سریع  رسیدیم به این مرحله.

حالا باید بروم و با استادی که می خواهم درطول مسیر راهنمای من باشند صحبت کنم.هفته پیش به ایشان پیام دادم و قرار شد به زودی حضوری ببینمشان و در مورد موضوع صحبت کنیم.

پایان نامه چیز عجیبی ست.هم استرسش را دارم هم هیجانش را.دلم می خواهد از این مرحله هم سربلند بیرون بیایم.

مدیرگروهمان را خیلی دوست دارم.استادان دیگری هم هستند که دلم  می خواهد بعد از تمام شدن درسم با کمک آن ها مقاله نویسی را تجربه کنم.

این روزها،روزهای متفاوتی است.بعد از قبولی ام با آدم های جدیدی در فضای مجازی آشنا شدم.

دو پیشنهاد کاری جالب و هیجان انگیز در دو ماه اخیر داشتم که خیلی دلم می خواست به آن ها ورود پیدا کنم اما می دانم اکنون مهم ترین کاری که در پیش دارم همین پایان نامه است.هر دوی آن ها انسان های نازنینی هستند که گفتند می توانم بعد از پایان نامه هم از آن ها کمک بگیرم.البته نمی دانم تا آن زمان چه اتفاقی می افتد.اما برای من همین هم انگیزه بخش است که بدانم اگرچه در دنیای حقیقی ارتباط های محدودی دارم اما در فضای مجازی کسانی هستند که از ذهن و خاطرشان می گذرم.

۰۱/۰۲/۱۳
یاس گل

نظرات  (۱)

سلام. سلام.سلام:).

پایان نامه، یه حکایت عاشقانه س🎈

پاسخ:
سلام سلام
پس خاطره خوشی ازش دارین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">