پنجشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
اندیشه های شناور
دیشب فکرم پر از یاد تو بود و یادم از فکر تو بارور.
دیشب مرکب خیال تو،مرا تا دوردست آرزو برده بود.
ناگهان ابرها به هم پیچیدند و آسمان از برخورد یکریز آنان،منور شد.
باران بارید.سیل بارید و من در سیل فرو رفتم و غرق شدم و تمام اندیشههایم درباره تو روی سطح آب آمد و شناور شد...
صبح که شد،دنیا همان دنیا بود.
و من هم دلم خواست همانی باشم که پیش از این بودم.
۰۱/۰۵/۰۶