دوشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۲۰ ب.ظ
روی صندلی تماشاچی
من همینجا مینشینم،روی صندلی تماشاچی.
خودم میدانم که ماههاست خیلیها برای حضور در میدان ثبتنام کردهاند و بر سر تصاحب تو با یکدیگر رقابت میکنند.
خودم میدانم که تو هم-هرچند به رویت نمیآوری،اما- ته ذهنت به قیاس این شرکت کنندگان میپردازی تا ببینی بالاخره کدام یک از میانشان از دیگری لایقتر است.
توجه همهی آدمها به رینگ است،به میدان مبارزه.هیچکس از تماشای چنین رقابت جذابی چشم برنمیدارد.اگر جایی برای دیده شدن هست،همانجاست،درست وسط رینگ.
من اما همینجا می نشینم،روی صندلی تماشاچی،هرچند که در دیدرس تو نیست.
اگر روزی دلت خواست از تماشای این رقابت دست برداری،جایم را بدان:ردیف آخر،اولین صندلی،سمت چپ.
من اینجا منتظرت نشستهام تا یک روز بیایی و بگویی:این ها را ولشان کن دختر.بیخود زور میزنند. بیا با هم کمی قدم بزنیم...
۰۱/۰۵/۱۷
سلام.سلام.سلام:).
فکر کنم هی منتظر آخرین تماشا چیس:).