پزشکها برترند
من امیدی ندارم به اینکه روزی اصرار خانوادهها به قبولی فرزندشان در رشته پزشکی تمام شود. امیدی ندارم که روزی نگرش "پزشکها برترند" اصلاح شود.
امروز داشتم با یکی از عزیزانم در فامیل صحبت میکردم که گفتند:راستی دوست پزشکت امسال تخصص قبول شده؟
گفتم:بله،درست است.
و ایشان گفتند:عجب مغزی دارد. کاش تو هم با او میپریدی.
این را که گفت احساس کردم از درون مچاله شدهام. این حرف معنایش این بود که اگر دوستیات را با او بیشتر میکردی حالا تو هم پزشک بودی نه این چیزی که حالا هستی. من از این حرف خیلی دردم گرفت.
گفتم: آنهایی که دکتری و پسادکتری رشتههای دیگر را میگیرند هم کم زحمت نکشیدهاند. آنها هم عمرشان را پای درس خواندن گذاشتهاند.
گفتند: بله اما پزشکی یک چیز دیگر است.
من باید مراعات سن ایشان را میکردم.باید سکوت میکردم و همین کار را کردم.
وقت خداحافظی جوری که دلم نشکند گفتند: رشته تو هم خوب است. ادامه بده تا روزی استاد دانشگاه شوی.
من یک جای زندگیام تصمیم خودم را گرفتم و دیگر هم قرار نیست به خاطر کسی نظرم را عوض کنم. اما دلم میسوزد برای آینده دانشآموزانی که به خاطر فشار خانواده وارد رشتههای مطرح میشوند و به اجبار همانها چشمشان را به روی علاقه واقعی شان میبندند.
من مطمئنم که این طرز فکر هیچ وقت از بین نخواهد رفت و اصلاح نخواهد شد.
ولی من امید دارم به آدمهایی مثل من و تو که به بچههای آیندهشون چه بخوان هنرمند بشن، چه مهندس و چه یه کارمند ساده ولی با عشق به اون رشته برن، حمایت و عشق بدن... آدمای جدید جامعه رو عوض میکنن، ولی خب نباید خیلی به مغزهای قدیمی چشم بدوزیم
اما فکر میکنم جهان آینده جای بهتری برای رشد کردنه