این محیط دخترانه ی دوست داشتنی
برای منی که همیشه از فضای دخترانهی کتاب های "بابالنگ دراز" ، "فقط پتی" و "وقتی پتی به دانشکده می رفت"*خوشم می آمد،دانشگاه الزهرا یک مکان دوست داشتنی است. فضای دخترانه ی اینجا مرا به اندازه ی یک دختر دبیرستانی،شاد و سرزنده می کند.البته شاید اینجا همان جایی نباشد که دختران مقطع کارشناسی عاشقش باشند.بیشتر دخترها و پسرها مایل هستند پس از سال ها تحصیل در یک فضای تک جنسیتی ،در محیطی سالم،معاشرت با جنس دیگر را هم تجربه کنند.
برای منی که از روزهای 18،19 سالگی ام ده سالی گذشته است و همیشه هم در فضایی دخترانه بزرگ شده ام(که نه برادری داشته ام،نه دایی،نه پسر خاله و ...)،زیستن در کنار دختران راحت تر است.
گاهی دلم می خواهد بروم و تمام سوراخ سنبه های الزهرا را پیدا کنم.بروم پشت دانشکده هایی که فقط از کنارشان عبور کرده ام. بروم پشت کافه ترنی که حالا دیگر چیزی جز یک واگن قطارِ متروکه نیست. می دانم بچه ها حال و حوصله ی این کارها را ندارند اما شاید بشود روی فریده و فاطمه که دانشجوهای افغانستانی کلاسمان هستند حساب کرد،شاید.
گاهی از خودم می پرسم آیا در آینده،هیچ دانشگاه دیگری می تواند تا این اندازه برایم دلنشین باشد؟آیا در دانشگاه های دیگر می توانم احساس راحتی امروزم را ذاشته باشم؟بعید می دانم.
*هر سه کتاب از جین وبستر است.
چندسال پیش که منم یکی دوبار به الزهرا سر زدم، حس کردم عاشقش شدم. چون محیطش واقعا قشنگ بود، و مخصوصا دانشکده هنرش یه حس خاصی بهم میداد. فکر کنم اون واگنه رو هم دیدم. توی رستوران ترمه هم نارهار خوردم یکی دوبار.
منم دلم میخواست همه جاش رو بگردم، ولی خب متاسفانه هربار دزدکی با دوستم اومده بودم و شانس آوردم حراست بهم گیر نداد:))
رفتی بگردی، جای منم خالی کن👍☘️🌱