مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۳۹ ب.ظ

مسیر جدید

از سلف بیرون آمده بودیم و می‌خواستیم از همان مسیر همیشگی به دانشکده برگردیم که به بچه‌ها گفتم: بیایید این‌بار از این‌طرف برویم و ببینم این‌یکی به کجا می‌رسد.

حرکت کردیم.از کنار مسجد گذشتیم، از کنار مزار شهدا، بعد انداختیم دست راست و از کنار دیواری که روی آن‌ مجموعه نقاشی‌هایی به چشم می‌خورد عبور کردیم. به انتهای آن که رسیدیم پای دیوار نوشته بود پروژه پایان‌نامه کارشناسی. نام چند دانشجو آمده بود و نام استاد راهنمایشان.

مسیر را که ادامه دادیم کلینیک دانشگاه را دیدیم. دختری روی صندلی نشسته بود و از چسب و پنبه‌ی روی دستش مشخص بود که تازه سرمش تمام شده‌. رفتم داخل و نگاهی به نام پزشکان انداختم‌. دندانپزشکی، پوست و مو، زنان، تغذیه، بینایی‌سنجی، فیزیوتراپی و ... . یادم آمد یک سال پیش که به یک دندان‌پزشکی مراجعه کرده بودم و صحبت از دانشگاه شده بود، خانم دکتر گفته بود شش ماه در کلینیک دانشگاه الزهرا کار می‌کرده.

بچه‌ها بیرون کلینیک ایستاده بودند و زیر آفتاب بودند. برگشتم پیش‌شان و گفتم برویم دانشکده. گرمشان شده بود و لابد توی دلشان می‌گفتند حالا تا اینجا آمدیم که چه؟

موقع برگشت، نگاهم به مسیر دیگری بود که می‌دانستم بار بعد از آن‌جا خواهم گذشت.

۰۱/۰۷/۲۶
یاس گل

نظرات  (۱)

۲۷ مهر ۰۱ ، ۰۹:۳۶ مرتضی پورظهیر

چ قشنگن

پاسخ:
بله فکر می‌کنم هفت،هشت تا تصویر می‌شد که من از دوتاش عکس گرفتم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">