مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۰۸ ب.ظ

کوتاه و مختصر

نسخه اول پروپوزالم را به استاد تحویل دادم و قرار شد آن را بخوانند تا ببینم چه بخش هایی را لازم است تغییر دهم.

امروز مرضیه بعد از رسیدنش به کلاس و اتفاق جدیدی که در مترو تجربه کرده بود، گریه کرد و باز یک بغض دیگر به به بغض های پیشینم اضافه شد.

یک کتاب دیگر از فرخی سیستانی گرفتم. این بار از کتابخانه دانشکده خودمان. دلم می خواهد بعضی چیزهایی که می خوانم بیایم و اینجا برای شما بنویسم. 

تا امروز چند قسمت از برنامه دفتر پاییز را شنیدم و آن قسمتی که یک شب قبل خواب با هندزفری شنیدم از همه بیشتر به من چسبید.

۰۱/۰۹/۰۱
یاس گل

نظرات  (۱)

سلام. سلام.سلام

چقدر کار هنری و فرهنگی انجام میدین:).

پاسخ:
نه کار خاصی نمی‌کنم. کتاب خوندن و رادیو گوش دادن و این چیزها رو بیشترمون انجام میدیم، حالا بسته به سلیقه و علاقه مون 😄

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">