مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۰۲ ق.ظ

امانتی‌های آقای مدرس

پس‌از آنکه دیشب در فروشگاه، یک نفر را شبیه امیرحسین مدرس دیدم، نزدیک صبح هم خوابشان را دیدم.

رفته بودم درِ منزلشان. در زدم. خانم سالمندی که به نظر می‌آمد مادرشان باشد در را باز کرد. جویای حال آقای مدرس شدم. گفت حالش خوب نیست.

رفتم داخل. دیدم که ایشان سرتاپا سفید پوشیده‌اند و در رخت‌خوابشان هستند. یک نفر گفت بیماری پیشرفت کرده.

ایشان از جا برخاستند و سلام و احوال‌پرسی کردیم‌. داشتم درباره اینکه چقدر کارهایشان را دوست دارم حرف می‌زدم که رفتند سراغ کمدشان. یکی‌یکی آلبوم‌های موسیقی، دفترخاطرات، بیسکوییت و شکلات و چه و چه بیرون آوردند و گفتند این‌ها را می‌توانی با خودت ببری و بعدا برگردانی. انقدر ذوق زده بودم که نمی‌دانستم چطور تشکر کنم. گفتم این امانتی‌ها را خیلی زود برمی‌گردانم.

بعد پرسیدم هنوز در آن برنامه رادیویی هستند یا نه. گفتند خیالت راحت هنوز آنجایم و می‌توانی برنامه را گوش کنی.

دوستم که با من به منزلشان آمده بود حرفی زد که آقای مدرس در جوابش گفت: من قرار نیست بمیرم.

وقتی به خانه برگشتم به همه گفتم این امانتی‌ها را آقای مدرس به من داده  هیچ‌کس به آن‌ها دست نزند. اما یک نفر جعبه شکلات را باز کرد و یکی از آن‌ها را در دهانش گذاشت.

از خواب بیدار شدم.

صبح برای اطمینان رفتم داخل نرم‌افزار ایران‌صدا تا ببینم آن برنامه هنوز پخش می‌شود یا نه. پخش می‌شد فقط اسمش عوض شده بود: دفتر زمستان

۰۱/۱۰/۳۰
یاس گل

نظرات  (۴)

۳۰ دی ۰۱ ، ۱۳:۴۶ حاج‌خانوم ⠀

سلام 

انصافا خوابای جالبی می‌بینیا

 

 

پاسخ:
سلام 🙋‍♀️
🤭 خودمم از خواب‌های خودم خنده‌ام می‌گیره

حالا من یک شب خواب دیدم با ترانه علیدوستی فرانسه را می خواهیم نجات بدهیم

بعد سر از ایران درآوردیم

 

پاسخ:
چه بامزه 😄 شاید کمتر پیش بیاد توی دنیای واقعی با چهره‌ها، ارتباط و آشنایی داشته باشیم و همچین تصمیمات بزرگی بگیریم

سلام. من یکسال خواننده ی خاموش وبلاگ زیباتون هستم. امروز دلم را یکدله کردم که بالاخربه بهتون پیام بدهم.

دنیای خواب ها یه دنیای دوست داشتنی دیگه ان:))همیشه بعد خواب های اینچنینی که میبینم یه احساس دیگه ای دارم. احساسی که فقط توی خواب هام پیدا میشن...

پاسخ:
سلام دینای عزیز
از دریافت این پیام خیلی خوشحال شدم و باید تشکر کنم از حضورت. می‌دونی خواننده‌های خاموش برام مثل چی هستن؟ مثل اینه که من روی صحنه تئاتر ایستادم و دارم نقشی رو بازی می‌کنم و جلوی من توی تاریکی یک عالم آدم نشستن که جز ردیف اول باقی‌شون رو نمی‌بینم. اما اون‌ها همونجا هستن و همین حضورشون به اجرای من معنا میده. یا مثل یه نوازنده که داره قطعه‌ای رو اجرا می‌کنه و بعد هر اجرا صدای تشویق حضار رو می‌شنوه بدون اینکه بدونه ردیف های عقب چه کسانی روی صندلی نشستن.


+من هم همیشه بعد دیدن این‌طور خواب‌ها حالم خوبه
انگار از اون ملاقات راضی‌ام
۰۲ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۳۵ دینا انصاری

این حس خوبتون قطعا به دلیل  حس خوبی هستشکه خواننده های وبلاگتون با خواندن نوشته ها تون  دریافت می کنند.

پاسخ:
از لطفت بی‌نهایت ممنونم 🌺

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">